روزی که زندگی کردن را آموختم
کتاب روزی که زندگی را آموختم رمانی فلسفی نوشته ی لوران گونل از نشر نون به چاپ رسیده است
از متن کتاب:
در طبقه ای خانه ی محقر و گلی رنگ واقع در یکی از کوچه های زیبای سان فرانسیسکو که نزدیک سه ماه از اجاره کردنش میگذشت جاناتان ضمن تراشیدن ریشش با حرکت غیر ارادی ار پنجره ی حمام بیرون را نگاه میکرد و شاهد وفور شبدر بر روی چمنزار بود.
این کتاب یک رمان پرفورش درخشان و خوشاینداز لارن کونل است که درس خوشبختی و زندگی می آموزد .
تصور کنید روزی در حال قدم زدن در کنار لنگر گاهی در سان فرانسیسکو هستید که ناگهان زنی کولی دستتان را میگیرد و به شما میگوید که میتوان آینده تان را بخواند. این اتفاق اندکی برایتان جالب است و به او اجازه میدهید که این کار رابکند اما در نهایت متوجه میشودی که اصلا آ»ادگی شنیدن حرف های زن کولی را نداشته اید از آن به بعد هیچ چیز مثل قبل نخواهد بود و دنبال کردن روتینن های معمول در گذشته اکنون غیر ممکن خواهد بود. این چیزی است که در رمان روزی که زندگی کردم آموختم برای شخصیت اصلی داستان جانات اتفاق میفتد. او پس از ایناتفاق برای یافتن خود به دنبال سفری ماجراجویانه میرود که سرشار از تجربه های دگرگون کنند است.
روزی که زندگی کردن را آموختم
ویژگی ها | |
---|---|
تعداد صفحه: | 272 |
سال چاپ: | 1402 |
قطع: | رقعی |
مترجم: | داود نوابی |
ناشر: | نون |
نوع جلد: | شومیز |
نوع کاغذ: | بالکی |
نویسنده: | لورا گونل |