تهران شهر بی آسمان
کتاب تهران شهر بی آسمان اثر امیرحسین چهل تن توسط انتشارات نگاه در 120 صفحه به چاپ رسیده است.
امیر حسین چهل تن روزنامهنگار و نویسندهی ایرانیِ متولد سال 35 است. او چندین بار کاندید دریافت جوایز ادبی مختلف مانند جایزهی هوشنگ گلشیری و کتاب سال جمهوری اسلامی شده است. او در بیست و چهارمین دورهی جایزهی کتاب سال برای کتاب «سپیده دم ایرانی» نامزد این جایزه شد. این نویسنده در اعتراض به سیاستهای وزارت ارشاد از نامزدی این جایزه انصراف داد. چهل تن طی نامهای رسما اعلام کرد که «تا زمانی که حتی یک کتاب برای دریافت مجوز معطل یا از حق انتشار محروم مانده باشد، خود را اخلاقاً مجاز به شرکت در این رقابت نمیدانم و لذا از سر لطف مرا از این نامزدی معاف بدارید».
چهل تن نویسندهای است که توانسته مرزهای جغرافیایی را بشکند و در خارج از اییران هم به چهرهای سرشناس تبدیل شود. او در سال 89 به دعوت دانشگاه کالیفرنیای جنوبی، چند ماه به عنوان نویسندهی مهمان در لسآنجلس اقامت داشت. در سال 2019 هم با دعوت رسمی دولت آلمان، چهل تن به آلمان رفت و با رییس جمهور این کشور، «فرانک والتر اشتاینمایر»، دیدار کرد.
این کتاب یکی از سیاسیترین رمانهای کوتاه فارسی است، کتابی که توانسته نام «امیرحسین چهل تن» را بیش از پیش در ذهن مخاطب فارسی زبان پررنگ و ماندگار کند. تهران، شهر بیآسمان از حیث لُمپنیسم و پرداختن به افراد خردهطبقهایِ جامعه، به کتابهای «گور و گهواره» اثر «غلامحسین ساعدی» و «شب هول» اثر «هرمز شهدادی» پهلو میزند. با وجود کتابهایی مانند تهران، شهر بیآسمان، هنوز هم میتوان به خواندن یک اثر فاخر و ارزشمند ایرانی در بازار آشفتهی کتاب امیدوار بود.
خلاصه داستان:
در این کتاب، داستان زندگی «کرامت» را میخوانیم. مردی که در کودکی مورد ظلم و سوء استفادههای زیادی قرار گرفته و از زندگی انتظاری جز بدبختی و سیاهی ندارد. او در فضایی ضداخلاقی و ضداجتماعی رشد میکند و تمام عقدهها و آسیبهایش را با خود به دوران جوانی و میانسالی کشانده است. کرامت حالا یک لمپن و جاهل تمام عیار است.
قسمتی از متن کتاب:
از میان شاخههای پیچ در پیچ سبز رطوبتی خنک به سمتش میآمد. حس کرد شاخهها تکان میخورند و یا مثلا... تیمسار اِشراقی روی کاناپهی تاب نشسته است و یک حوریِ بهشتی هم گلابیای قاچ کرده دهانش میگذارد. یکهو ترس برش داشت. نکند برگردند؟ سر و گردن را با هول لرزاند. حتی چیز موهومی را از جلوی چشمها پس راند. و بعد به فکر و خیالش خندید. حتی دست به کشالهی ران برد. حالا کجا بودند! چشمها را به سمت آسمان دراند. یک عمر خون ملت را توی شیشه کردند، تا توانستند جاسوسییِ اجانب را کردند و حالا هم آمریکا و این ور و آن ور فراری شدهاند. و بعد صف خائنین از برابرش گذشت، از یک راهروی باریک و خودش آن بالا بود، دستها به کمر، به پاهای ورم کرده نگاه میکرد.
طلا گفت: آن به ژاپنیها را میبینی؟ آنها را از کاخ نیاوران برایم آوردهاند. آن کاکتوسها... آنها که گل بنفش دارند، آنها را هم خودم کاشتهام. آن گلایولهای نارنجی وقتی این جا را خریدم توی باغچهها بود. تیمسار اشراقی بهم گفت که بتهاش را از فرانسه برایش آوردهاند.
طلا موها را به پشت گوشها راند. کرک نازک و بور کنارههای گوش زیر آفتاب برق میزد. برگشت؛ گفت: بیا... بیا با هم برگردیم. این جا به درد ما نمیخورد.
کرامت خیره به گلها جلو رفت. بوی عطر طلا را شنید؛ بوهای دیگر را پس میراند و از حاشیهی باغچه میآمد.
شما می توانید با خرید کتاب تهران شهر بی آسمان از بانک کتاب یکتامهر در سریعترین زمان ممکن آن را درب منزل یا محل کار خود تحویل بگیرید.
تلفن: 66403535-021
تهران شهر بی آسمان
ویژگی ها | |
---|---|
تعداد صفحه: | 120 |
سال چاپ: | 1400 |
قطع: | رقعی |
مناسب برای: | بزرگسالان |
موضوع: | رمان ابرانی |
ناشر: | نگاه |
نوع جلد: | شومیز |
نویسنده: | امیرحسین چهل تن |