مگره و شاهدان گریزان
کتاب مگره و شاهدان گریزان اثر ژرژ سیمنون با ترجمه فائزه اسکندری توسط انتشارات هرمس در 153 صفحه به چاپ رسیده است.
ژرژ سیمنون با نام اصلی ژرژ ژوزف کریستین سیمنون از دههی سی میلادی نوشتن داستان را بهطور جدی آغاز کرد. او به پیشنهاد «ژوزف کسل» نویسنده و خبرنگار فرانسوی، انتشار داستانهای جنایی حول محور کارآگاه ژول مگره را آغاز کرد و در مدت زمان کوتاهی به شهرت و ثروت بسیار زیادی دست یافت. این نویسنده در میان خوانندگان فارسی زبان هم بسیار مشهور و معروف است و تعداد زیادی از آثارش ازجمله «مشتری شنبهها» و «کافه لیبرتی» به فارسی ترجمه شدهاند.
ادبیات جنایی یکی از مهیجترین سبکهای ادبی است که در سراسر دنیا طرفدار دارد. داستانهای این سبک روایت قتل، دزدی، کلاهبرداری و اتفاقات اسرارآمیز هستند که مطالعهی آنها دلنشین و خواندنی است. معمولاً در تمامی داستانهای جنایی یک شخصیت برجسته بهعنوان کارآگاه یا پلیس حضور دارد که سرنخها را کنار هم قرار میدهد.
«ژرژ سیمنون» نویسندهی برجستهی بلژیکی نیز با خلق شخصیت «ژول مگره» یک کمیسر باهوش و برجستهی اهل پاریس بهعنوان یکی از نویسندگان توانا و معروف داستانهای سبک جنایی شناخته شده است. کتاب «مگره و شاهدان گريزان» یکی از آثار پرالتهاب و پرکشش این نویسنده است که باشخصیت «ژول مگره» جان گرفته است.
خلاصه رمان:
داستان این کتاب در روز سوم نوامبر که هوا بسیار بارانی و سرد است آغاز میشود. کارآگاه برجستهی پاریس، مگره با این فکر که تنها دو سال تا بازنشستگیاش مانده از خانه بیرون میآید و به سمت اتوبوس حرکت میکند. او بهسرعت به محل کارش، ادارهی مرکزی پلیس میرود و پس از ورودش متوجه میشود دزدی که به کشیش معروف است ساعت چهار صبح دستگیر شده است. این دزد بسیار کار بلد است و هیچگاه از خودش مدرک و اثرانگشتی جا نمیگذارد. او مردی ساکت است که بدون هیچ شرارت و خشمی و هیچ حالت عصبیای برای دزدیهایش برنامهریزی میکند.
قسمتی از متن کتاب:
مگره در بارانداز لاگار بود. خودش تنها در آن ساختمان درب و داغان که آن قدر خیالی شده بود که میتوانست از وسط دیوارها رد شود. ولی داخلش واقعی بود تا آخرین جزئیات. حتی شامل جزئیاتی بود که وقتی از خواب بیدار شد فراموش کرده بود. «بفرما!... سالهاست که شب اینجا مینشینند ...»
در اتاق پذیرایی بود و مگره بخاری کوچکی را روشن نگه میداشت که شکاف قرمزرنگی مثل یک زخم روی دیواره آهنیاش بود. شخصیتها را سرجایشان قرار داده بود: پیرمرد و پیرزن را از چوب تراشیده بودند، لئونار که تلاش میکرد سرزنده باشد و لبخندی تلخ و کمرنگ داشت. پائولت همچنان بالا و پایین میپرید، مجلهها را ورق میزد و اولین کسی بود که اعلام کرد میرود بخوابد. آخرین نفر هم ارمان که خسته بود و دارو میخورد.
«میفهمید موسیو انژلو، نکته اصلی این است که ...»
آن نکته را نمیدانست.
«سالهاست هر شب... ژان پل به همین زودی خوابیده... بقیه، بهجز پائولت، همه تو فکر یک چیزند. لئونار و برادرش گاهوبیگاه با هم نگاهی ردوبدل میکنند... لئونار مجبور است حرف بزند، چون بزرگتر است و چون ارمان جرئتش را ندارد...»
صحبت کردن در خواب یعنی پول خواستن از دختر زوبر.
داراییهای لاشوم ته کشیده بود. قدیمیترین کارخانه بیسکویت پاریس بود، موسسهای مهم، به اهمیت یکی از آن عکسهای گروهی خانواده که در موزه است و خلقشان چندین نسل طول کشیده. یک نفر کلی پول دارد، پول کثیف، آن قدر کثیف که زوبر پیر خوشحال بود که دخترش را به یکی از لاشوم ها بدهد تا بتواند موقعیت قابل احترامی در دنیا پیدا کند. «فهمیدید؟»
شما می توانید با خرید کتاب مگره و شاهدان گریزان از بانک کتاب یکتامهر در سریعترین زمان ممکن آن را درب منزل یا محل کار خود تحویل بگیرید.
تلفن: 66403535-021
مگره و شاهدان گریزان
ویژگی ها | |
---|---|
تعداد صفحه: | 153 |
سال چاپ: | 1400 |
قطع: | پالتوئی |
مترجم: | فائزه اسکندری |
مناسب برای: | بزرگسالان |
موضوع: | رمان خارجی |
ناشر: | هرمس |
نوع جلد: | شومیز |
نویسنده: | ژرژ سیمنون |