کوچه ابرهای گمشده
میان رهگذرها رفت سمت همان چهارراه قدیم.
نزدیک که می شد همیشه دلش می گرفت قدیم می آمد و چهارراه ، کتابی می شد که تند تند ورق می خورد.
برگ برگ کتاب این حوالی را از بر بود. با چنارها شاهد شهری بود که زخم می خورد و از زخم های خود می خورد و رشد می کرد و پهن می شد.
کوچه ابرهای گمشده
ویژگی ها | |
---|---|
ناشر: | نیماژ |
نویسنده: | کورش اسدی |
برند | نیماژ |