آنها به بغداد آمدند
کتاب آنها به بغداد آمدند اثر آگاتا کریستی با ترجمه محمد علی ایزدی توسط انتشارات هرمس در 307 صفحه به چاپ رسیده است.
بانو آگاتا کریستی، نویسنده انگلیسی داستانهای جنایی و ادبیات کارآگاهی بود. او با نام مستعار ماری وستماکوت (به انگلیسی: Mary Westmacott) داستانهای عاشقانه و رومانتیک نیز نوشتهاست، ولی شهرت اصلی او بخاطر ۶۶ رمان جنایی اوست. داستانهای آگاتا کریستی، بخصوص آن دسته که در باره ماجراهای کارآگاه هرکول پوآرو و یا خانم مارپل هستند، نه تنها لقب «ملکه جنایت» را برای او به ارمغان آوردند بلکه وی را بهعنوان یکی از مهمترین و مبتکرترین نویسندگانی که در راه توسعه و تکامل داستانهای جنایی کوشیدهاند نیز معرفی و مطرح نمودند. آگاتا کریستی در کتاب رکوردهای گینس مقام اول در میان پرفروشترین نویسندگان کتاب در تمام دورانها و مقام دوم (بعد از ویلیام شکسپیر)در میان پرفروشترین نویسندگان در هر زمینهای را به خود اختصاص دادهاست.
داستان کتاب «آنها به بغداد آمدند» با حضور یکی از فرماندهان نظامی بغداد در بانک شروع میشود. او سروان کرازبی، از افسران ارشد نظامی بغداد است که اطلاعات زیادی دربارهی اتفاقات سیاسی و اجتماعی کشور بغداد دارد. او مردی قد کوتاه، درشت هیکل، با صورت تقریباً سرخ و سبیل کفت نظامی است که با سیاستمداران مهم کشور خود و کشورهای دیگر در ارتباط است. او از بانک به سمت یک کاروانسرا یا حیاط بزرگ برای دیدن آقای دیکین حرکت میکند. آقای دیکین خبر از مراسمی مهم در بغداد میدهد که میزبان سران و سیاستمداران کشورهای غربی است. او به سروان کرازبی هشدار میدهد مراسم در بالاترین سطح امنیتی باید برگزار شود و هیچ مسئلهی خطرناکی در سطح شهر و هنگام مراسم پیش نیاید. این مراسم و حواشی آن و اتفاقات جاسوسی داستان کتاب «آنها به بغداد آمدند» نوشتهی آگاتا کریستی را شکل میدهد.
قسمتی از متن کتاب:
او وارد یک مغازه کتاب فروشی شد که کتابهایی به زبان انگلیسی در قفسههایش به چشم میخورد. اما بهمحض اینکه درباره «شاخه زیتون» سؤال کرد، آنها مؤدبانه شانهها را بالا انداختند و سرشان را تکان دادند. متأسفانه هیچ اطلاعی در این مورد نداشتند.
و بعد همانطور که در طول خیابان به راه خود ادامه میداد ناگهان صدای ضربههای پشت سر هم و بسیار بلند چکشکاری توجهش را جلب کرد. و با نگاه به داخل یک کوچه طویل نیمه تاریک یادش آمد خانم کاردیو ترنچ به او گفته بود «شاخه زیتون» نزدیک بازار مسگرهاست. خب، پس اقلاً بازار مسگرها پیدا شد.
ویکتوریا وارد بازار مسگرها شد و برای سه ربع ساعت به کلی «شاخه زیتون» را از یاد برد. مجذوب آنجا شده بود. کورههای مسگری ذوب فلزات و کارهای استادانه بسیار دیگری که انجام میشد به نظر این دختر جوان لندنی، که همیشه فقط چشمش لحافهای پنبهای شد. در اینجا کالاهای اروپایی جلوه کاملاً متفاوتی داشتند و در بازارهای سرپوشیده تاریک و خنک آنجا اینگونه اجناس چیزهایی غیرعادی به نظر میرسیدند که از آن طرف دریاها وارد شدهاند. چیزهایی عجیب و کمیاب از آن جمله بسته پارچههای کتانی گلدار بود که در رنگهای روشن فوقالعاده زیبا عرضه میشدند. گاه گاهی به دنبال فریاد مواظب باشید، مواظب باشید یک نفر، الاغ یا قاطری با باریا مردی که بار سنگینی بر پشت داشت به زور از کنارش رد میشدند.
شما می توانید با خرید کتاب آنها به بغداد آمدند از بانک کتاب یکتامهر در سریعترین زمان ممکن آن را درب منزل یا محل کار خود تحویل بگیرید.
تلفن: 66403535-021
آنها به بغداد آمدند
ویژگی ها | |
---|---|
تعداد صفحه: | 307 |
سال چاپ: | 1399 |
قطع: | پالتوئی |
مترجم: | محمد علی ایزدی |
مناسب برای: | بزرگسالان |
موضوع: | رمان خارجی |
ناشر: | هرمس |
نوع جلد: | شومیز |
نویسنده: | آگاتا کریستی |