سیدارتها
کتاب سیدارتها اثر هرمان هسه با ترجمه سروش حبیبی توسط انتشارات ماهی در 176 صفحه به چاپ رسیده است.
هرمان هسه نویسنده، ادیب و نقاش آلمانی متولد 2 ژانویهی 1877 است. او فرزند پدری پروتستان و مادری هند شناس بود. علایق مادر هرمان هسه به کشور هندوستان سبب شد که هرمان هم از کودکی به فرهنگ این کشور علاقهمند شود و درنهایت مطالعهی عمیقی دربارهی فلسفهی هند داشته باشد. رد پای فلسفه و فرهنگ هندی در آثار و نوشتههای هرمان هسه قابلمشاهده است. پدر هرمان هسه صاحب انتشارات مبلغین پروتستان بود و اولین مواجههی هرمان هسه با کتاب هم به سبب کتابخانهی بزرگ و جامع پدرش بود.
خواندن این کتاب را به همهی علاقهمندان به ادبیات عرفانی و معنوی پیشنهاد میکنیم. البته نباید از ارزش ادبی این کتاب چشمپوشی کنیم. نوشتار این کتاب بسیار خاص و جذاب است و خواندن آن ره به همهی علاقهمندان به ادبیات آلمانی و بهویژه داستانهای قرن بیستم آلمان پیشنهاد میکنیم. خواندن این کتاب مسیر جدیدی را پیش روی خوانندگان قرار میدهد و آنها را به فکر وامیدارد. کتاب سیدارتها در دستهی کتابهای داستانهای آلمانی قرار دارد.
این کتاب برای نخستین بار در سال 1914 نوشته شد و بعد در سال 1922 منتشر شد. این کتاب حاصل زمانی است که هرمان هسه در هندوستان زندگی میکرد. سیدهارت نام اول بودا بوده است و در زبان سانسکریت به معنای جوینده است. اتفاقات داستان همزمان با زندگی بودا در سدهی ششم میلادی رخ میدهد.
قسمتی از متن کتاب:
گفتههای مردم و پاسخهایشان به پرسشهای این دو مرتاض و جویندهی جوان آنها را به اینجا هدایت کرده بود. چون به ساواتی رسیدند، در همان نخستین خانهای که بر در آن ایستادند و صدقه خواستند به آنها خوراک داده شد و آنها خوراک را پذیرفتند. سیدارتها از زنی که به او کرم کرده بود پرسید: «ای زن نیکوکار، ما جویای بودا، آن والاترین آدميانیم. دو شمن ایم و از جنگل آمدهایم، به اين امید که آن مرد کامل را ببینیم و تعلیماتش را از زبان خودش بشنویم.»
زن گفت: «ای از جنگل آمدگان، بهراستیکه درست آمدهاید. بدانید که والاروان در یتاوانا در باغ آناتهاپیندیکا به سر میبرد. شما زائران تا صبح میتوانید در آن باغ بیتوته کنید، زیرا آنجا برای خیل مشتاقانی که به این شهر میشتابند تا درسهای او را از زبان خودش بشنوند جا فراوان است.» گویندا خوشحال شد و شادمانه فریاد کرد: «چه خوب که ما سرانجام به منزل مقصود رسیدیم و راهمان اینجا به آخر رسید. ولی ای مادر زائران، آیا تو بودا را میشناسی؟ او را به چشم خود دیدهای؟»
زن گفت: «آری، چه بسیار بار والاروان را دیدهام. چهبسا روزها که خاموش و با تنپوشی زرد در کوچهها میرود و بر در خانهها میایستد و بیآنکه چیزی بگوید. کاسهی دریوزه اش را پیش میآورد و کاسهی پرشده را با خود میبرد.»
گویندا شیفتهوار سخنان زن را میشنید و میخواست پرسشهای بسیار دیگری بکند و جواب بشنود، اما سیدارتها به یادش آورد که باید رفت. زن را سپاس گفتند و رفتند. نیازی نبود راهشان را از کسی بپرسند، زیرا زائران و راهبان بسیاری از پیروان گوتاما را در راه یتاوانا میدیدند. چون شب فرارسید و آنها به مقصد رسیدند، دیدند که دیگران پیوسته میآیند، یا یکدیگر را به آواز میخوانند و برخی جایی برای گذراندن شب میخواهند و جا به آنها داده میشود. شمنان که به زندگی در جنگل خو کرده بودند، بهآسانی جایی یافتند و تا صبح آسودند.»
شما می توانید با خرید کتاب سیدارتها از بانک کتاب یکتامهر در سریعترین زمان ممکن آن را درب منزل یا محل کار خود تحویل بگیرید.
تلفن: 66403535-021
سیدارتها
ویژگی ها | |
---|---|
تعداد صفحه: | 176 |
سال چاپ: | 1400 |
قطع: | جیبی |
مترجم: | سروش حبیبی |
مناسب برای: | بزرگسالان |
موضوع: | رمان خارجی |
ناشر: | ماهی |
نوع جلد: | شویمز |
نویسنده: | هرمان هسه |