و کوهستان به طنین آمد
رمان با نقل یک قصه شروع میشود. قصهای که پدر برای عبدالله و پری، دو فرزندش، تعریف میکند. شروع رمان با این قصه، شروع خوب و پرکششی است.
این رمان نیز با بیان روان و گویا نوشته شده و عناصر داستان به خوبی پردازش شده است. روایتها به گونهای روشن است که برای هر آنکه افغانستانِ سالهای پیش را ندیده یا با جریانات سیاسی و اجتماعی آن آشنا نیست، قابل تصویرسازی و درک است.
«درد و تلخی»، به عنوان مشخصهٔ رمانهای خالد حسینی (حداقل در ذهن من)، از این رمان هم دریغ نشده است، به طوری که در بعضی قسمتها، اگر آدم را به کنار گذاشتن کتاب مجبور نکند، ذهنش را مدتها به خود مشغول میکند.
خالد حسینی در این رمان کمی فراتر از افغانستان رفته است و به شرح سرگذشت افغانهای مهاجر به خارج از کشور و همینطور خارجیهای ساکن در افغانستان که در نتیجهٔ تحولات سیاسی و اجتماعی افغانستان به آنجا سفر کردهاند میپردازد و عملاً شرح حال افغانهای مقیم افغانستان، درصد کوچکی از کتاب را شامل میشود.
«و کوهستان به طنین آمد» دارای فصلهایی است که میتوان گفت هر کدام به گونهای داستانی مجزا محسوب میشود. در عین حال که شخصیتهای هر فصل، به شخصیتهای فصول دیگر مرتبط است، ولی میشود هر فصل را به عنوان داستانی جدا خواند، بیاینکه چندان خدشهای در فهم روایت آن فصل ایجاد کند.
خالد حسینی در این رمان روایت چند دهه از زندگی تعدادی کاراکتر را در قالب این فصول به نگارش درآورده است. بنابراین هر فصل از کتاب در حکم فلاشبکی است نسبت به فصول پیشین و کلیت ماجرا، که باز در دل خودش فلاشبکهای کوتاهتر دیگری دارد. تعلیق در هر فصل این کتاب خواننده را تا پایان فصل با خود همراه میکند. شخصیتها جذابیت کافی برای همراه کردن خواننده را دارند و اتفاقات، معقول و منطقی و قابل درک است.
با این حال، تفصیل میان فصول و نوع روایت خالد حسینی در هر فصل به گونهای است که خواننده را (دستکم در ابتدای هر فصل) سردرگم میکند. او در هر فصل روایت هر راوی را بدون ذکر نام آن شخصیت شروع میکند و خواننده را گاه تا یکی دو صفحه در ابهام میگذارد. این ابهام در شروع داستان، و بیتاب کردن خواننده برای اینکه بداند بالاخره این فصل دربارهٔ کدامیک از شخصیتهاست، او را مجبور به حدس زدن و جستوجوی ذهنی در فصول پیشین میکند. این تعلیق اولیه در هر فصل گاهی علاوه بر خسته کردن خواننده، حواس او را پرتِ گمانهزنی میکند و تمرکزش را روی سیر داستان کم میکند.
در مواردی نیز او یک فصل را به شرح داستان شخصیتی اختصاص میدهد که در فصول اول بسیار کمرنگ بوده و خواننده کمتر چیزی از او به خاطر دارد؛ طوری که اگر آن فصل از کل داستان هم حذف میشد، اتفاق خاصی نمیافتاد.
در اواخر رمان، به جاهایی میرسیدم که به نظرم شرح جزئیات مکان و زمان و ما وقع، خیلی غیرضروری و خستهکننده بود. جزئیاتی که دانستن یا ندانستنش به خواننده هیچ کمکی نمیکند. من گاهی از این تفسیر و تشریح عبور میکردم تا به اصل قضایا برسم.
به طور کلی خالد حسینی رمانی نوشته که در دل خود هفت هشت داستان دارد و او هر داستان را در قالب یک فصل به گونهای تنظیم کرده است که انگار آن فصل داستان مستقلی است. از مبهمات و تعلیقات شروع میکند و با شرح جزئیات، خواننده را در چند دهه از زمان همسفر راوی میکند. گاهی با فلاشبکهایی در طول زمان آمد و رفت میکند و در انتها، آن فصل از زندگی راوی را به پایان میرساند.
و کوهستان به طنین آمد
ویژگی ها | |
---|---|
مترجم: | نسترن ظهیری |
ناشر: | ققنوس |
نویسنده: | خالد حسینی |
برند |
|