مدیریت دانش و سامانه های رایانه ای
این کتاب گردآورد نه بخش پژوهشیِ مرجع در زمینة مدیریت دانش و سامانههای رایانهای بوده و توسط پژوهشگرانی نوشته شده است که طی چند سال گذشته سهم چشمگیری در زمینة مدیریت دانش و سامانههای آن داشتهاند. هر مقاله به چگونگی پیشرفت دیدگاههای پژوهشی نسبت به موضوعی ویژه از مدیریت دانش در طول سالهای متمادی پرداخته و بدینگونه ماهیت پویا و تکاملی فرضیههای این حوزه را نمایان ساخته و رویدادهای مهم فکری در این زمینه را مستند نموده است.
در نمایش چگونگی تکامل تفکر درباره مدیریت دانش در یک بازة زمانی، هر بخش آشکار میسازد که: چگونه پنداشتهای نوپا به پذیرش همگانی میرسند؛ چگونه در طول زمان معلوم میشود که واقعیتهای ظاهراً هویدا دارای ریزهکاریها و ابعاد بیشتری هستند؛ چطور شیوههای نوین پژوهش مدیریت دانش برگرفته از کاستیهای شیوههای دیگرند؛ و در پایان، چقدر اهداف از پیشتعیینشدة مدیریت دانش و به دنبال آن سامانههای مدیریتی در طول زمان تغییر کرده است.
پیرامون نقش سامانههای مدیریت دانش در سازمانها نیز میتوان گفت که راهاندازی موفقیتآمیز چنین سامانههایی چالشهای فراوانی را برای فعالان این عرصه به همراه داشته است. آنها در آغاز رویکردی «بساز تا بیایند» نسبت به کاربرد این سامانهها داشتند ولی اندکی بعد دریافتند که عوامل موفقیت سامانههای مدیریت دانش با عوامل مربوط به سامانههای اطلاعاتیِ رایج متفاوت است. پژوهش درباره سامانههای اطلاعاتی رایج بیشتر بر شناخت عواملی متمرکز بوده است که تأیید کاربران و به دنبال آن استفاده از فناوری اطلاعات را به همراه داشته است؛ در حالی که سامانههای مدیریت دانش مستلزم این هستند که کاربرانشان نهتنها این سامانهها را، همچون سامانههای اطلاعاتی رایج، به طور مؤثر به کار گیرند، بلکه با مبنای دانشیِ چنین سامانههایی نیز در ارتباط باشند و به دنبال آن نقشی فعال در ساخت محتوای این سامانهها ایفا کنند. مقالات این کتاب به تشریح نقشهای متغیر مدیریت دانش و سامانههای آن در سازمانها پرداختهاند و یارای توضیح شالودههای نظری جهت راهاندازیِ موفقیتآمیزِ چنین سامانههایی هستند.
کتاب از دو بخش تشکيل شده است. بخش اول در مورد نقش سامانههای مدیریت دانش در سازمانها بحث مينمايد. اين فصل پنج فصل اول کتاب را پوشش داده است. در فصل نخست با عنوان «آمادهسازی دانش در یک دنیای یو – گی - اوه!» یونگجین یو میگوید که مفهومسازیهای نخستین برای مدیریت دانش نتوانست طرحها و فکرهای نوینی جهت مدیریت در عرصه «فراصنعتی» دانش - که وی با اشاره به بازی کارتی رایج میان کودکان، آن را عرصه یو – گی - اوه مینامد - ارائه دهد. در نتیجه، آغازگران مدیریت دانش آن قدر زنده نماندند تا شاهد ایجاد سازمانهایی باشند که در آنها دانش جاری پشتیبان ایجاد راهکارهای نوین و نوظهور است.
راهاندازی موفقیتآمیز مدیریت دانش باید به طور مؤثری با چالشهای آن بر پایة قاعدة طراحی تعامل در ارتباط باشد. در فصل دوم با عنوان «تأثیر ارتباطات رایانهای بر انتقال دانش و شکل سازمانی» دیوید جی. شوارتس و داو تئنی، تکامل و پیوندهای گردشیِ ارتباطات رایانهای، انتقال دانش و شکل سازمانی را بررسی نمودهاند. این بخش اشاره دارد به کاربردی بودن این سخن چرچیل که: «ما محیط پیرامون خود را میسازیم؛ سپس محیط پیرامون ما را میسازد». این گفته دربارۀ چگونگی تغییر رَویه تکاملی انتقال دانش، استمرار ایجاد تغییرات ساختاری در سامانههای مدیریت دانش و اثر راهاندازی این سامانهها در محیطهای سازمانی صدق میکند.
در فصل سوم با عنوان «حرکت به سمت الگوی بلوغ مدیریت دانش برای توسعه راهبرد آن و برنامههای اجرایی» جِی لایبُویتز و تام بِکمَن به تشریح اهمیت همترازیِ راهبرد مدیریت دانش و راهبرد تجاری سازمان بر پایة طرحریزی الگوی بلوغ مدیریت دانش به عنوان مبنای راهاندازی موفقیتآمیز سامانههای مدیریت دانش پرداختهاند. الگوی بلوغ مدیریت دانش، مکاتب فکری گوناگون را با هم درمیآمیزد تا ساختار ارزیابی و طرحریزی راهبردهای تجاری و مدیریتی دانش را بهبود بخشیده و مسیری آشکار جهت راهاندازی آن بر مبنای نیازها، تواناییها و قابلیتهای سهامداران فراهم آورد. در فصل چهارم با عنوان «ایجاد سامانههای مدیریت دانش جهت افزایش سود و جذب کاربران وفادار: آموزههایی از صنعت داروسازی» الَِن دِنیس، دانگ ـ جیل کو و پاول اِف. کِلِی به تشریح تلاشهای یک شرکت داروسازی چندملیتی بزرگ در ایالات متحده در جهت گسترش و بهکارگیری سامانههای مدیریت دانش در پشتیبانی از نمایندگان فروش منطقهای میپردازند.
این بخش دو اقدام ناموفقِ نخستین را دنبال میکند که منجر به طراحی و راهاندازی موفقیتآمیز سامانة مدیریت دانش در سومین اقدام شد. در این بخش همچنین به تشریح معیارهای عملکردی میپردازیم که مشخص میکند چگونه این سامانه در نهایت توانست تأثیر مثبتی بر عملکرد شرکت داشته باشد. در فصل پنجم با عنوان «آیا میتوانیم از گذشتة خویش بیاموزیم؟» پاتریک اس. وی. فانگ تأثیر مدیریت دانش را بر مدیریت طرح بررسی میکند. این بخش به توصیف ویژگیهای طرحها، سازمانهای طرحمبنا و چشماندازهای گوناگون طرحها پرداخته است. همچنین در این بخش به مشاهدة ایجاد سامانههای مدیریت دانش در پشتیبانی از مدیریت طرح، از جمله جنبههای مربوط به یادگیری طرحمبنا، نیز میپردازیم.
در بخش دوم این کتاب، مقالات به تشریح تلاقی شاخههای مرتبط با مدیریت دانش ـ همچون روانشناسی اجتماعی، رفتار سازمانی و نظریههای راهبردی و سازمانی - در توضیحِ موضوعاتی چون گروههای مجازی، گروههای متخصص، گروههای متخصصان و گروه های شغلی میپردازد. در فصل ششم با عنوان «مدیریت دانش در جوامع مجازی درون سازمانها» نارِن بی. پِدیبهُتلا و مانی آر. سوبرامانی از میان موفقترین رویکردهای مدیریت دانشِ به کار گرفته شده در سازمانها، به تشریح ایجاد جوامع مجازی پرداختهاند.
آنها جوامع مجازی را موقعیتهایی میدانند که افراد درون سازمانها میتوانند گرد هم آمده و با توجه به نقشهای مشترک، تخصص یا علاقه به موضوعات ویژه، با یکدیگر تعامل داشته باشند. آن ماچرزاک، آرویند مالهترا و ریچارد جان در فصل هفتم با عنوان «سامانههای حافظة گروهی پویا: میسرسازیِ کارآمدی اشتراک دانش در گروههای پراکنده با ساختارهای گوناگون» به بررسی چگونگی ارتقای روزافزون منابع دانش با بهکارگیری گروههای دارای ساختار پراکندگی ناهمگون در سازمانها پرداختهاند که مربوط است به گروههای مجازیِ گوناگون از لحاظ موقعیت جغرافیایی، کارهای محوله، مدیران گزارشگر و واحدهای تجاری. معمولاً یکجاییِ این تخصصها مقرونبهصرفه نخواهد بود؛ بنابراین، این گروهها باید کارشان را به صورت الکترونیکی پیش برده و با استفاده از «محیطهای کاری مجازی» به یکپارچهسازی نتایج کاری خود بپردازند.
مدیریت دانش و سامانه های رایانه ای
ویژگی ها | |
---|---|
مترجم: | مهدیی شفیعیان |
ناشر: | دانشگاه امام صادق |
نویسنده: | ایرما بکرا فرناندز - دروتی لیندر |
برند | دانشگاه امام صادق |