بابک خرمدین دلاور آذربایجان
کتاب بابک خرمدین دلاور آذربایجان تالیف سعید نفیسی نشر اساطیر منتشر شده است.
ین کتاب به بررسی تاریخ به وجود آمدن نهضت خرمدینان، زندگی و فعالیت بابک، جنگهای او با خلافت عرب، پیروزیهای قیام ملی و گرفتاری و کشته شدن بابک، رهبر خرمدینان اختصاص دارد.
سعید نفیسی در مقدمهٔ کتاب آورده است: یکی از بزرگترین جنبشهایی که ملت ایران در مدت دراز زندگی پست و بلند خود آشکار کرده جنبش ملی است که در قرن دوم و سوم هجری برای کوتاه کردن دست تازیان پدیدار کرده است.
در میان کسانی که علمداران این جنبشهای ملی بودهاند چند تن را باید زنده نگاه دارندهٔ ایران شمرد و جای آن دارد که ایرانیان ایشان را پهلوانان داستان و تاریخ خود و جانشینان شایستهٔ دستان و زال و رستم و بهمن و اسفندیار رویین تن بدانند و حماسههای بسیار وقف سران این مردم بزرگ مانند ماه آفرید و سنباد و مقنع و ابومسلم و استاذسیس و اسحق و عبدالله پسر رونده و حمزه پسر آذرک و علی پسر محمد برقعی و مازیار و افشین و بابک و طاهر پسر حسین فوشنگی و مردآویز دیلمی و عمرو پسر لیث رویگر سیستانی و اسمعیل پسر احمد سامانی و پسران بویه کنند.
در میان این گروه مردان بزرگ بابک خرمدین از حیث مردانگیهای بسیار و دلاوریهای شگفت و سرسختی و پایداری و استواری مردانهٔ خویش جایگاه بلندی دارد.
کتاب پیش رو شرح دلاوری هاست و ثبت اسطوره جاویدان ایران زمین، بابک خرمدین، برای آیندگانی ست که با مطالعه حماسه او و یارانش، گذشته را چراغ راه خویش قرار می دهند.
«بابک» مرزهای اسطوره و واقعیت را در هم نوردیده است. مردانگی و قهرمانی های او را باید به حساب آرزوها و آمال ایرانیانی گذاشت که از دیرباز منتظر ظهور این منجی افسانه ای و پرچم عدالت گستر او بوده اند.
قسمتی از متن کتاب:
آذین از کوه سرازیر شد. بابک تنبورش را از درون جلد بیرون کشید، دستهاش را بوسید، چهارزانو نشست و رو به پیر فرزانه گفت:
_ چه بنوازم؟ کاوه آهنگر… سیمرغ چارهگر… جلوشاهی… سوارسوار…
_ کاوه آهنگر… و بعد هرچه دل میخواهد… تا بگویمت که خدای ایرانزمین به چه مأموریتی من را پیش تو فرستاده… و چه رسالت شگرف و تاریخی برای بابک خرمدین در آینده نزدیک پیش رو نهاده…
بابک با ستایش اهورامزدا و زرتشت و مزدک و شروین، تنبور را به فغان درآورد. پرندههای روی درخت آلبالو به گوش ایستادند و اسبها هم گوش تیز کردند.
تنبور، از دمیدن روح در پیکر نخستین انسان و از خلقت آدم آغاز سخن کرد و روایت «یارسان» را از بهوجود آمدن انسان باز میگفت. بابک چنان سر بر ساز تنبور فرود آورده بود گویی روحش با روح تنبور یکی شده. وقتی به «سوارسوار» رسید، اسبها به خروش افتاده و خُرناس آغازیده، درحالی که پا به پا میکردند و یال میافشاندند، از شیب دره به سمتی که پیر و بابک بر سنگها نشسته بودند، سُم بر خاک نهادند. اسبی چنان شیهه کشید و از سوز جگر نالید که بابک هم نتوانست سر از روی کاسه تنبور برندارد.
اسبها پیش میآمدند. بابک گفت:
_ برای اینکه آرام بگیرند و جلوتر نیایند، «گله و دره» لازم است…
گلۀ اسبها به سمت دره حرکت کرد.
بابک خرمدین دلاور آذربایجان
ویژگی ها | |
---|---|
تعداد صفحه: | 280 |
سال چاپ: | 1402 |
قطع: | وزیری |
مناسب برای: | بزرگسالان |
موضوع: | رمان |
ناشر: | اساطیر |
نوع جلد: | گالینگور |
نوع چاپ: | سیاه سفید |
نوع کاغذ: | تحریر |
نویسنده: | سعید نفیسی |