دیگر کسی صدایم نزد
کتاب دیگر کسی صدایم نزد اثر امیرحسن چهل تن توسط انتشارات نگاه در 126 صفحه به چاپ رسیده است.
امیر حسین چهل تن روزنامهنگار و نویسندهی ایرانیِ متولد سال 35 است. او چندین بار کاندید دریافت جوایز ادبی مختلف مانند جایزهی هوشنگ گلشیری و کتاب سال جمهوری اسلامی شده است. او در بیست و چهارمین دورهی جایزهی کتاب سال برای کتاب «سپیده دم ایرانی» نامزد این جایزه شد. این نویسنده در اعتراض به سیاستهای وزارت ارشاد از نامزدی این جایزه انصراف داد. چهل تن طی نامهای رسما اعلام کرد که «تا زمانی که حتی یک کتاب برای دریافت مجوز معطل یا از حق انتشار محروم مانده باشد، خود را اخلاقاً مجاز به شرکت در این رقابت نمیدانم و لذا از سر لطف مرا از این نامزدی معاف بدارید».
چهل تن نویسندهای است که توانسته مرزهای جغرافیایی را بشکند و در خارج از اییران هم به چهرهای سرشناس تبدیل شود. او در سال 89 به دعوت دانشگاه کالیفرنیای جنوبی، چند ماه به عنوان نویسندهی مهمان در لسآنجلس اقامت داشت. در سال 2019 هم با دعوت رسمی دولت آلمان، چهل تن به آلمان رفت و با رییس جمهور این کشور، «فرانک والتر اشتاینمایر»، دیدار کرد.
کتاب حاضر شامل یازده داستان کوتاه از 'امیر حسن چهل تن' است که با این عناوین به طبع رسیده است: صله رحم, دیوار سمج شیشه ای, ته شب, چشم هایی به رنگ دریا, دسته گلی برای مرگ, اسرار مرگ میرزا ابوالحسن خان حکیم, داستان مرگ یک انسان, مرگ دیگر چیز مهمی نیست, پنجره نمی گذاشت به مرگ فکر کنم, پنجره سبز برگ ها, و 'دیگر کسی صدایم نزد': راوی پیرمرد خدمت کاری است که در یک خانه اعیانی زندگی می کند که ارباب خانه و نیز همسر پیرمرد 'بتول' که او نیز خدمتکار بود چندی پیش در گذشته اند. پیرمرد در این خانه گذشته را مرور می کند و اشاره ای نیز به وقایع دوران انقلاب می نماید.
قسمتی از متن کتاب:
می دانست که عکسشان افتاده است روی آب سبز استخر. می دانست که دیگر تمام گلدان های خانه خالیست. باید می رفت. می رفت و از باغچه همسایه بنفشه می چید. باشد، بگذار توی باغچه همسایه تا چشم کار می کند، لاله باشد. اما فخری عاقبت نسترن خواهد چید؛ تمام گلدان های خانه از یاس پُر خواهد شد و همه خانه از عطر اقاقی.
چه کسی می داند! شاید خودش باشد که همیشه وقتی باد می آمده است، صدایش زده است و فخری هرچقدر که گوش خوابانده، از پشت آن پنجره مثلثی شکل، که شیشه هایش آبی رنگند و قهوه ای، نتوانسته است صدا را بشناسد. توی جمعیت و توی شلوغی حرم هم. حتی توی محراب کاشیکاری مسجد که فقط زمزمه های کارولین بوده است. هنوز نمی داند صاحب این دست که تا به حال هزار دفعه هم بیشتر شانه چپش را فشار داده، کیست. یکهو تن فخری داغ شده است و حس کرده توی دلش دری باز شده به سوی یک حجم لخت شیشه ای؛ لزج و آبی. باید بیاید؛ حتما هم بیاید؛ پاورچین، پاورچین؛ همان طور که لباس خواب تنش است و کارولین هم ــ مثلاً ــ دارد روی ایوان سرپوشیده بالا ورزش می کند، از لب دیوار سر بکشد خانه همسایه، ببیند آیا کسی از پشت پنجره توری به حباب هایی که باران روی آب سبز حوض می سازد، خیره مانده است!؟ و اصلاً باران باید چقدر کند ببارد تا فخری بتواند حساب حباب هایی را که روی سطح حوض وامی روند، داشته باشد!؟ می تواند بنشیند، کنار یک باغچه کوچک و آن عکس رنگی کهنه را بگذارد کنار عکس های قدیمی خانوادگی.
شما می توانید با خرید کتاب دیگر کسی صدایم نزد از بانک کتاب یکتامهر در سریعترین زمان ممکن آن را درب منزل یا محل کار خود تحویل بگیرید.
تلفن: 66403535-021
دیگر کسی صدایم نزد
ویژگی ها | |
---|---|
تعداد صفحه: | 126 |
سال چاپ: | 1400 |
قطع: | رقعی |
مناسب برای: | بزرگسالان |
موضوع: | داستان کوتاه ایرانی |
ناشر: | نگاه |
نوع جلد: | شومیز |
نویسنده: | امیرحسن چهل تن |