غول و زن اش و ارابه اش _ هزار و یک آسنی (9)
کتاب غول و زن اش و ارابه اش _ هزار و یک آسنی (9) توسط نیما یوشیج در 52 صفحه به چاپ رسیده است.
این داستان، کتابی از مجموعه «هزار و یک آسنی» است.
قسمتی از متن کتاب:
چنان پاهایش را بر روی زمین که صاف بود، میکوبید. مثل اینکه روی زمین تو خالی پا میکوبد. ضربات پاهای زمخت او طنینهای دامنهدار بر پا کرده بود. غول در ضمن پا کوبیدن و سوت زدن و شیهه کشیدن، صدای عربدهاش را بلند کرده بود. در ضمن همهی این کارها، ریسمان بلندی را هم از کمر خود باز کرد و به هوا داد. ریسمان در هوا یک حلقه آتش شد و به پائین آمد، بعد با پخش کردن شرارههای رنگارنگ، خاموش شد.
غول داد زد: «خروسها نخوانید.» ولی صدای خروس میآمد و معلوم نبود از کجا. غول میکوشید زمین صاف و راستی را برای ادامهی کار خود پیدا کن. برای این منظور ورجه ورجه میکرد و پست و بلندهای زمین را در نظر میگرفت و به صدای جوانه گاوهایی که در بهار مست میشوند، نعره میکشید. سرش را رو به زمین آورده، میخواست وانمود کند که میخواهد وارو بزند و با شاخهای کوچک خود نهیب میآورد که یعنی من جوانه گاوم و دارند مرا به جنگ میاندازند.
زن غول هروهر میخندید. اهل خانه که از بالا تماشا میکردند، میخواستند ناچار چند کلمه با او حرف بزنند. همین که غول چشمش به آنها افتاد و فهمید که آنها متوجه او شدهاند جلو رفت و دست از کار کشید. به علامت سلام و احترامی که بازیگرها دارند، سر فرود آورد و پرسید: «چطور است؟»
اهل خانه گفتند: «بله این هم یکجور کار است، اما در این وقت شب که هرکس میخواهد استراحت کند و چقدر کارهای نیمه کاره مانده است؟»
غول گفت: «حیف که جا، ناصاف و هوا روشن است و من نمیتوانم یکدست برای شما برقصم، در صورتی که چه خوب رقصم میآید. مثل اینکه هیچ از راه دور نیامدهام.» و برای اینکه، به خیال خودش، آنها را سر هوس بیاورد، کمر بدترکیبش را قِر داد و زنگولههای دور کمربندش شوریده و متناوب، سر و صدا راه انداختند.
اهل خانه، با روی خوش گفتند: «معلوم میشود که شما در تاریکی بهتر میرقصید. ولی مقصود چیست؟ الآن که از شما هیچکس رقص نمیخواهد.»...
شما می توانید با خرید کتاب غول و زن اش و ارابه اش _ هزار و یک آسنی (9) از بانک کتاب یکتامهر در سریعترین زمان ممکن آن را درب منزل یا محل کار خود تحویل بگیرید.
تلفن: 66403535-021
غول و زن اش و ارابه اش _ هزار و یک آسنی (9)
ویژگی ها | |
---|---|
تعداد صفحه: | 52 |
سال چاپ: | 1398 |
قطع: | رقعی |
مناسب برای: | بزرگسالان |
موضوع: | داستان کوتاه |
ناشر: | سولار |
نوع جلد: | شومیز |
نویسنده: | نیما یوشیج |