سرزمین نوچ
آفتاب نصفه اتاق را روشن کرده که از خواب می پرم . صنم هنوز خواب است . قرار بود عماد بیدارمان کند ولی خانه ساکت است و هیچ خبری هم از عماد نیست.
چشم که باز می کنم ناخودآگاه یاد ایران می افتم . می دانم ساعت 4 عصر است. ساعت کاری تمام شده و همه از اداره بیرون زده اند. نمی دانم ساعت بیولوژیکی بدنم با کدام کوفت و زهر ماری است که عقربه هاش هنوز به وقت تهران ، تیک تاک می کند.
کش و قوسی به خودم می دهم .از تخت پایین می آیم . دوش می گیرم و پایین می روم تا صبحانه را آماده کنم .
- عماد . عماد پاشو . خیر سرت قرار بود بیدارمون کنی . پاشو .
عماد پتو را دور خودش می پیچد. انگار که سردش شده تو خودش کوله می شود . غلتی می زند و پشتش را به من می کند. طبق عادت همیشگی لخت خوابیده .شانه های پهنش آب رفته لاغر شده . زیر لب چیزی می گوید ، ولی متوجه نمی شوم. اتاق خوابش بزرگ است ، ولی مثل قبر ، تاریکٍ تاریک.
سرزمین نوچ
ویژگی ها | |
---|---|
ناشر: | افق |
نویسنده: | کیوان ارزاقی |
برند | افق |