انقلاب
پاپا گفت: «زندگیمون اونقدرها هم بد نیست. ما چیزایی که لازمه رو داریم. الان اوضاع خیلی بهتر از بچگیهای منه. اونوقتها تمام روز رو تومزرعه پنبه میچیدیم و حتی یه دلار هم نمیگرفتیم.»
آقای شلدون گفت: «اگه حق رای داشته باشی میتونی کار بهتری هم داشته باشی. میتونی یه مزرعه پنبه واسه خودت داشته باشی.» خانوم ویدلا آروم و با مهربانی گفت: «اگه حق رای داشته باشی میتونی مطمئن باشی که دیگه هیچکی مثل آدم دل نمیمیره. اون دکتر لازم داشت اما هیچکی تو بیمارستان سفیدا حاضر نشد حتی به اون دست بزنه.»
پاپا اشکهاش رو پاک کرد و گفت: «حرف آدل رو وسط نکش.»
اما خانوم ویدلا دست مامان رو گرفت به پاپا نیگا کرد و ادامه داد: «اون دختر بیچاره با اون همه درد مرد. فقط به خاطر آپاندیس که دکترا خیلی راحت میتونستن خویش کنن. اما اون دکتر سفیدایی که شیفت بودن براش کاری نکردن. قانونم از ما حمایت نکرد. ما باس قانون رو عوض کنیم.»
انقلاب
ویژگی ها | |
---|---|
مترجم: | زهرا تقوی |
ناشر: | آگه |
نویسنده: | دبورا وایلز |
برند | آگه |