مرگ خانم وستاوی

مرگ خانم وستاوی

کتاب مرگ خانم وستاوی داستانی محسور کننده و دلهره آور از نویسنده معروف روث ور با ترجمه ی زهرا هدایتی از نشر نون منتشر شده است.

مرگ خانم وستاوی رمانی نوشته ی روث ور است که اولین بار در سال 2018 به انتشار رسید. هال نامه ای را دریافت می کند که به او خبر می دهد پدربزرگش هستر وست اوی از دنیا رفته  و هال صاحب ارث و میراث او شده است. هال می داند که اشتباهی رخ داده پدر بزرگ او ماریون وست اوی نام داشت و حدود ده دهه پیش درگذشت.اما او که پول زیادی را به افراد خطرناک بدهکار است تصمیم میگیرد از مهارت هایش در فالگیری استفاده کند تا در زمانی کوتاه، پول قابل توجه را به دست آورد. ولی وقتی او به عمارت خانوادگی رو به زوال وست توی ها در کورن وال می رسد،در می یابد که نه ارث و نه خود خانواده چیزی نیستند که او فکرش را می کرد. علاوه بر این، هال به ندریج به این موضوع فکر می کند که شاید دعوت از او صرفا یک تصادف نبوده است. آیا هال خانواده ی وست اوی را به بازی گرفته یا این که خودش، فقط مهره ای در یک بازی بزرگتر است؟

از متن کتاب مرگ خانم وستاری:

" اولین قانون فالگیری آدم شناسی همین بود: تا جایی که می توانی مبهم حرف بزن، سعی کن هیچ اطلاعات دقیقی ندهی، مگر این که بتوانی پسش بگیری یا معنایش را بپیچانی، اگر که شدیدا اشتباه حدس زده باشی."

" همانطور که از خیابان رد می شد، دستش روی یادداشت مچاله ی توی جیبش بسته شد و به پشت سرش نگاه کرد و پهنای تاریک و دراز پیاده رو را به دنبال هیکلی پنهان در سایه ها جست و جو کرد، اما کسی آنجا نبود. به هر حال، کسی که او بتواند ببیند، نبود.کم پیش می آمد که اسکله آنقدر خلوت باشد.

" اسمش دروغ بود.  هیچ ویلایی وجود نداشت، فقط ردیفی کوتاه و کمی درب و داغان از خانه های دیوار به دیوار بود که رنگشان از تماس مداوم با هوای نمکی پوسته پوسته شده بود. و هیچ چشم اندازی وجود نداشت، نه از دریا و نه از هیچ جای دیگری. شاید زمانی چنین بود، وقتی خانه ها تازه ساخته شده بودند، اما از آن زمان ساختمان های بلند تر و مجلل تری، نزدیک تر به دریا بالا رفته بودند و هر چشم اندازی که زمانی ویلاهای چشم انداز دریا داشتند به دیوارهای آجری و بام های سفالی تبدیل شده بود، حتی از آپارتمان زیر شیروانی هال."

                                                02166403535