رویای آدم مضحک
کتاب رویای آدم مضحک اثر فئودور داستایوفسکی با ترجمه رضا رضایی توسط انتشارات ماهی در 249 صفحه به چاپ رسیده است.
فئودور میخایلاویچ داستایوفسکی، زاده ی ۱۱ نوامبر ۱۸۲۱ و درگذشته ی ۹ فوریه ی ۱۸۸۱، نویسنده ی مشهور و تأثیرگذار روس بود. پدر داستایفسکی پزشک بود و از اوکراین به مسکو مهاجرت کرده بود و مادرش، دختر یکی از بازرگانان مسکو بود. او در ۱۸۳۴ همراه با برادرش به مدرسه ی شبانه روزی منتقل شدند و سه سال آن جا ماندند. داستایفسکی در پانزده سالگی مادر خود را از دست داد. او در همان سال امتحانات ورودی دانشکده ی مهندسی نظامی را در سن پترزبورگ با موفقیت پشت سر گذاشت و در ژانویه ی ۱۸۳۸ وارد این دانشکده شد. در تابستان ۱۸۳۹ نیز، خبر فوت پدرش به او رسید.داستایفسکی در سال ۱۸۴۳ با درجه ی افسری از دانشکده ی نظامی فارغ التحصیل شد و شغلی در اداره ی مهندسی وزارت جنگ به دست آورد. او در زمستان ۱۸۴۵ رمان کوتاه بیچارگان را نوشت و از این طریق وارد محافل نویسندگان رادیکال و ساختارشکن بزرگ سن پترزبورگ شد و برای خود شهرتی کسب کرد.
کتاب رویای آدم مضحک مجموعهای از 7 داستان کوتاه از نویسندهی بزرگ روس فیودور داستایفسکی است. عناوین داستانهای این مجموعه به ترتیب «آقای پروخارچین»، «پولزونکوف»، «دزد شرافتمند»، «ماری دهقان»، «کروکودیل» و «رویای آدم مضحک» است که هرکدام از آنها مربوط به دورهای از زندگی نویسنده است. داستان رویای آدم مضحک که عنوان اصلی کتاب از روی این داستان انتخاب شده در سال 1877 منتشر شد.
داستان همنام با عنوان کتاب، با سرگردانی راوی در خیابان های سن پترزبورگ آغاز می شود. راوی به این فکر می کند که چطور همیشه «آدمی مضحک» بوده و همچنین، چطور اخیراً فهمیده است که دیگر هیچ چیز واقعاً برایش اهمیتی ندارد. همین افکار باعث می شوند که او به فکر خودکشی بیفتد. سپس مشخص می شود که او ماه ها قبل، تفنگی را به منظور شلیک به سر خود، خریده بوده است. با این وجود، ملاقاتی تصادفی با دختری جوان، باعث می شود که شخصیت اصلی داستان به سفری پا بگذارد که در طول آن، جوانه ای ظریف از عشق به جهان پیرامون و سایر انسان ها در قلب او شکوفا می شود.
قسمتی از متن کتاب:
عجیب بود: انگار خوشش نمیآمد به او بخندند «اما عملاً با دلقکبازی امرارمعاش میکرد و بسته به آدمهای اطراف» بادل و جان به ساز آنها میرقصید. اصولاً دلقکهای نقش باز حس دلسوزی در بیننده برنمیانگیزند؛ اما من فوری فهمیدم که این موجود عجیب. این آدم ریزنقش مضحکه بههیچوجه دلقک حرفهای نیست. هنوز بقایایی از وقار در او دیده میشد. همهی آن نگرانی و دلشورهاش «همهی آن ترس عجیبی که با خودش داشت. عملاً به نفعش تمام میشد. به نظرم میرسید که میلش به خوشخدمتی بیشتر ناشی از خوشقلبی است تا توقع هرگونه پاداش مادی. خیلی هم راضی بود که مردم توی روز روشن با صدای بلند و خیلی هم بیادبانه به قیافهاش میخندیدند؛ اما حاضرم قسم بخورم که در همان حال قلبش به درد میآمد و دلش خون میشد از اینکه تماشاچیها آنقدر بیعاطفه و بیشرماند که نهفقط به این یا آن رفتارش بلکه به خودش، بهکل هستیاش، به قلب و نهانش» به فکر و شعورش «بهظاهر و قیافهاش» و خلاصه بهکل تاروپودهای وجودش میخندند. مطمئنم که در چنین لحظههایی کاملا متوجه میشد که اوضاعواحوالش چه قدر پوچ و مسخره است؛ اما هر بار آثار این اعتراض و نارضایتی زود روی لبهایش میخشکید. هرچند که مدام اين نارضایتی و اعتراض با شدت و قوت هرچهتمامتر سر وا میکرد.
شما می توانید با خرید کتاب رویای آدم مضحک از بانک کتاب یکتامهر در سریعترین زمان ممکن آن را درب منزل یا محل کار خود تحویل بگیرید.
تلفن: 66403535-021
رویای آدم مضحک
ویژگی ها | |
---|---|
تعداد صفحه: | 249 |
سال چاپ: | 1400 |
قطع: | جیبی |
مترجم: | رضا رضایی |
مناسب برای: | بزرگسالان |
موضوع: | داستان کوتاه خارجی |
ناشر: | ماهی |
نوع جلد: | شومیز |
نویسنده: | فئودور داستایوفسکی |