گاماسیاب ماهی ندارد
گاماسیاب روایت سال های اول انقلاب تا روزهای جنگ هشت ساله را توصیف می کند و با بیان وقایع تاریخی و شرایط آن روزها ماجرای پایان جنگ را به تصویر می کشد. داستان از سال 58 آغاز می شود و تا مرداد 67 ادامه دارد. داستان این رمان از گرگان شروع می شود و در عملیات مرصاد در کرمانشاه تمام می شود.
داستان گاماسیاب ماهی ندارد درباره پسر نوجوانی است که در روستا رنجدیده ظلم اربابان است و در آستانه انقلاب به صف انقلابیون می پیوندد. در جریان جنگ تجربه می اندوزد و به فرماندهی منسوب می شود. در کنار سرگذشت این فرمانده شخصیت های دیگری هم در داستان دیده می شوند. مثل زنی به نام پوران که نگران است بمباران های هوایی همسر و پسرش را از او بگیرد، یا مردی که در شرایط بمباران هوایی شهر ها کارش را رها نمی کند و وقتی شهر مورد حمله دشمن قرار می گیرد سلاح بدست می گیرد و سرانجام نیز کشته می شود. نیز درباره زنی است به نام سوسن که عضو گروه های مبارزه مسلحانه است و در عین حال نسبت به این گروه ها معترض است. اما این رمان از لحاظ منتقدان فاقد ادبیت لازم است و خواننده را چندان به خود مشغول نمی کند. از این نظر رمان تنها روایت داستان هایی است در بستر یک تاریخ مهم سیاسی و اجتماعی ایران و تکنیک های ادبی چندانی در آن بکار گرفته نشده تا بتواند متن را به رمانی دلنشین و جذاب تبدیل کند.
دور دست را که می دید رودخانه ی باریک گاماسیب بود که توی دشت می چرخید و جلو می رفت. همین چند روز پیش بود. با بچه ها و حسین آمده بودند لب رودخانه. همان جا که دو شاخه می شد و بین شاخه ها جزیره کوچکی سر بیرون آورده بود و بهرنگ اصرار داشت به شنا خودش را به آن جا برساند. جزیره کوچک بود شاید سه چهار متر. حسین می گفت: پسر جان. شنا نمی خواهد. چهار قدم که برداری می رسی. بهرنگ می گفت: ببین ببین بابا. آب ر...سیده تا این جا. و دست اش را می گذاشت جلوی سینه اش. پا بلندی می کرد و نفس اش از سرمای آب حبس شده بود. سینا را می دید که آن گوشه نشسته و دارد از کیسه ی نایلونی همراه اش طعمه در می آورد و سر قلاب می زند.
گاماسیاب ماهی ندارد
ویژگی ها | |
---|---|
ناشر: | ثالث |
نویسنده: | حامد اسماعیلیون |
برند |
|