اتوبان
من با خودم تصادف كردم. وقتي كه با سرعت. از ترسهايم. به ترسهايم ميراندم . وقتي كه شب. چشمهايم را زد. وقتي كه تو بستنيات را مزهمزه ميكردي. يا لبهاي مردي را. من با خودم تصادف كردم. من خودم را ديدم. كه خونآلوده ايستاد. كه لباسهايش را تكاند. كه زخمهاي تازه و كهنهاش را خاراند. كه با لبخند گفت: من مردهتر نميشوم...
اتوبان
ناشر:
|
شانی
|
نویسنده:
|
علیرضا قاسمیان خمسه
|
نظرات کاربران درباره اتوبان
نظری در مورد این محصول توسط کاربران ارسال نگردیده است.
اولین نفری باشید که در مورد اتوبان نظر می دهد.