خنده در تاریکی
کتاب خنده در تاریکی اثر ولادمیر نابوکوف با ترجمه امید نیک فرجام توسط انتشارات مروارید در 245 صفحه به چاپ رسیده است.
این کتاب از زاویهی دید سوم شخص روایت شده است. شروع کتاب، طوفانی و شوکه کننده آغاز میشود و ناباکوف مخاطب را غافلگیر میکند.
خنده در تاریکی مثل رمانهای مدرن، خط روایی پیچیده با ارجاعات فراوان ندارد و همچنین، از تکنیکهای روایت داستان مانند جریان سیال ذهن و یا پرشهای مکرر زمانی برای پیچیدهتر شدن قصه استفاده نمیکند. داستان کتاب، خطی و کاملا رئالیستی است ولی موضوعات مطرح شده در کتاب سبب شدهاند تا رمان از اثری ساده به داستانی پر پیچ و خم تبدیل شود. نکتهی جالب دیگر کتاب، پرشهای زمانی آن است. ناباکوف با هوشمندی و زیرکی، متناسب با ساختار روایت، زمان رخداد قصه را تغییر میدهد. تغییر زمانی هم بهسادگی در داستان بیان میشود، مثلا در ابتدای پاراگراف با واژه «روز بعد» و یا در پرانتزی با ذکر «سه هفته قبل» خواننده متوجه تغییر در بازهی زمانی داستان میشود.
خلاصه رمان:
آلبرت آلبینوس، مردی مورد احترام و متأهل، و منتقد آثار هنری است که در برلین زندگی می کند. او شیفته ی دختری هفده ساله به نام مارگو می شود که در سینما او را ملاقات می کند. آلبینوس با مارگو رابطه ای مخفیانه شکل می دهد اما همسر آلبینوس، الیزابت، وقتی مارگو نامه ای را به خانه ی آن ها می فرستد، از رابطه ی این دو آگاه می شود. نتیجه ی این اتفاق، جدایی الیزابت از آلبرت است اما آلبرت به جای فاصله گرفتن از مارگوی دردسرساز، بیشتر به او علاقه پیدا می کند. رابطه ی آن ها ادامه می یابد اما مارگو نقشه هایی در سر دارد. او می خواهد ستاره ی سینما شود و وقتی آلبینوس، او را به تهیه کننده ی فیلم های سینمایی، اکسل رکس، معرفی می کند، مارگو فرصتی را به دست می آورد که انتظارش را می کشید.
قسمتی از متن کتاب:
سؤال کردن در مورد چیزهایی که مفصلاً در حضورش مطرح شده بود عادت او بود. مسئله فقط حالت خیلی عصبیاش بود، نه بلاهت یا بیتوجهی؛ و به کرات پیش میآمد که هنوز داشت سؤال میکرد و زور میزد که جملهاش را تمام کند که درمییافت جواب آن را میداند. شوهرش از این عادت بیاهمیت خبر داشت و هرگز ناراحت نمیشد؛ برعکس خیلی هم برایش جالب بود و تحت تأثیر قرار میگرفت. با آرامش به حرفش ادامه میداد، و خوب میدانست (و خیلی مشتاق بود) که خودِ زن بلافاصله جواب سؤال خودش را میدهد. اما در این روز خاص از ماه مارس آلبینوس آن قدر ناراحت و آشفته و درمانده بود که ناگهان اعصابش به هم ریخت.
با اخم و تخم گفت: «مگر تو تازه از راه رسیدی؟»، و همسرش نگاهی به ناخنهایش انداخت و با ملایمت گفت: «آها، حالا یادم آمد.»
سپس به ایرمای هشت ساله رو کرد که داشت با شلختگی ظرف خامهشکلاتی را تمام میکرد و فریاد زد: «عجله نکن، عزیز من، تو را به خدا این قدر حرص نزن.»
پل در حالی که به سیگارش پک میزد گفت: «به نظر من هر اختراع جدید…»
آلبینوس دستخوش آشفتگی و احساسات غریبش فکر کرد: «اصـلاً گورِ پـدر این مرد کـه رکس و این صحبـت احمقانـه و این خامـه شکلاتی… دارم دیوانـه میشوم و هیچ کس روحـش هم خبر ندارد. نمیتوانم هـم جلویش را بگیـرم، سعی کـردن بیفایده است، فـردا باز میروم آنجـا و عیـن احمـقها در تاریـکی مینشینم… باورنکردنیست.»
شما می توانید با خرید کتاب خنده در تاریکی از بانک کتاب یکتامهر در سریعترین زمان ممکن آن را درب منزل یا محل کار خود تحویل بگیرید.
تلفن: 66403535-021
خنده در تاریکی
ویژگی ها | |
---|---|
تعداد صفحه: | 245 |
سال چاپ: | 1400 |
مترجم: | امید نیک فرجام |
مناسب برای: | بزرگسالان |
موضوع: | رمان خارجی |
ناشر: | مروارید |
نوع جلد: | شومیز |
نویسنده: | ولادمیر نابوکوف |