فیه ما فیه
یکی میگفت که مولانا سخن نمی فرماید . گفتم آخر این شخص را نزد من ، خیال من آورد. این خیال من با وی سخن نکفت که چونی یا چگونه ای بی سخن ، خیال ، او را این جا جذب کرد . اگر حقیقت من او را بی سخن جذب کند و جای دیگر برد چه عجب باشد.
سخن سایه حقیقت است و فرع حقیقت چون سایه جذب کرد ، حقیقت به طریق اولی سخن بهانه است . آدمی را با آدمی آن جزو مناسب جذب میکند؛ نه سخن بلکه اگر صد هزار معجزه و بیان و کرامات ببیند ، جون در او از آن نبی و یا ولی جز وی نباشد ، مناسب سود ندارد ؛ آن جزو است که او را در جوش بی قرار می دارد ، درکه از کهربا اگر جزوی نباشد ، هرگز سوی کهربا نرود . آن جنسیت میان ایشان خفی است، در نظر نمی آید ، آدمی را خیال هر چیز با آن چیز میبرد ، خیال باغ با باغ میبرد و خیال دکان به دکان ، اما دراین خیالات ، تزویر پنهان است ، نمی بینی که فلان جایگاه می روی ؛ پشیمان میشوی و میگویی« پنداشتم که خیر باشد ، آن خود نبود» پس این خیالات بر مثال چادرند و در چادر کسی پنهان است . هرگاه که خیالات از میان برود بر خیزند و حقایق روی نمایندبی چادر خیال قیامت باشد، آنجا که حال چنین شود ، پشیمانی نماند. هر حقیقت که تو را جذب میکند ، چیز دیگر غیر آن نباشد، همان حقیقت باشد که ، تورا جذب کرد.
یوم التبلی السرائر
فیه ما فیه
ویژگی ها | |
---|---|
مترجم: | بدیع الزمان فروزانفر |
ناشر: | بهزاد |
نویسنده: | مولانا جلال الدین محمد بن محمد |
برند | بهزاد |