نقشه هایت را بسوزان
از حسن تصادف ، توی دو خانه آخر خیابان ما دو بیوه زن زندگی می کردند که شوهرهایشان را در نسل کشی های اروپای شرقی از دست داده بودند .
بابام به آن ها می گفت بوهمی. به هر کسی که سفید بود و لهجه داشت ، می گفت بوهمی . هر وقت یکی از این بوهمی ها را می دید ، کلمه « در » را به زبان چک و با تلفظ غلط به او می گفت . هیچ کدام از بوهمی ها چک نبودند ولی هر دو آدم های مودبی بودند ؛ برای همین وقتی بابا به آن ها می گفت « در » به گرمی جواب می دادند ، انگار نه انگار مدام حرف مزخرفی را تکرار می کرد.
خانم پولتوی ، بوهمی چاق و چله تر ، دوران جنگ را توی دخمه ای گذرانده بود ، و یک دانه سیب زمینی روزانه اش را با پنج تا دختر عمو و پسر عمو قسمت کرده بود . در نتیجه تلخ بود و شکمو ؛ و از فضاهای بسته وحشت داشت.
اگر کنارش می ایستادی و چیزی می خوردی ، لقمه هایت را می شمرد. همیشه سیاه می پوشید . می گفت کلیسای کاتولیک فاحشه ی جواهر نشانی است که خون فقرا را می مکد. می گفت آمریکا بچه ننری است که از بدبختی و مصیبت خبر ندارد . وقتی توپمان می افتاد توی حیاطش ، آن را بر می داشت و مثل اردک تاتی تاتی می رفت توی حیاط پشت خانه اش و پرتش می کرد توی معدن سنگ.
خانم هوپانلیتسکی برعکس ، لاغر بود و سرزنده و با سیم پیپ پاک کن حیواناتی درست می کرد.
برای مشاهده و خرید کتاب مشقتهای عشق کلیک کنید.
نقشه هایت را بسوزان
ویژگی ها | |
---|---|
مترجم: | مژده دقیقی |
ناشر: | نیلوفر |
نویسنده: | رابین جوی لف |
برند | انتشارات نیلوفر |