عاشق مرگ تو هستم
کتاب عاشق مرگ تو هستم
دو عاشق، جودی و والت، از پنجره اتاقخواب هتل بیرون را نگاه کردند و با شادمانی لبخند زدند؛ ولی هرکدام با دلیلی بسیار متفاوت.
موج بارش سنگین برف، که به مدت یک هفته پیشبینی شده بود، سرانجام آخر شب فرا رسید و بارش دانههای درشت و سفید برف تا صبح ادامه داشت. چند خودرو با صدای تلقتلق زنجیرهایشان از جاده باریک کوهستانی بالا میرفتند و سایر خودروها، که بیرون هتل پارک شده بودند، اکنون به شکل تپههای سفید بزرگ درآمده بودند.
همه در تفریحگاه پیست اسکی کورچول[1] 1850 خوشحال بودند؛ مدیران تفریحگاه، هتلدارها، رستوراندارها، صاحبان دکانهای اجارهای اسکی، شرکتهای آسانسوری و همه کسان دیگری که امرار معاش آنها به فصل اسکی متکی بود و مهمتر از همه خود ورزشکاران فصل زمستان.
پس از روزها آسمان آبی، تابش آفتاب سوزان و ذوبشدن برف باعث شده بود صبحها زمینهای یخی خطرناک و بعدازظهرها برفاب به وجود آید و سنگ کوهها نمایان شود. اسکیبازها و اسنوبوردسوارها[2]، که برای چند روز اسکی روی شیبها پول زیادی پرداخته بودند، اکنون انتظار شرایط جوّی خوبی را در روزهای آینده داشتند.
وقتی جودی بنتلی و نامزد امریکاییاش والت اسکیهایشان را بیرون در ورودی اتاق مخصوص چکمه هتل چابیچو[3] میپوشیدند، بارش برف قسمتهای نمایان صورتشان را در زیر کلاههای محافظ و آفتابگیرها قلقلک میداد.
عاشق مرگ تو هستم
ویژگی ها | |
---|---|
مترجم: | علی اکبر قاری نیت |
ناشر: | نسل نو اندیش |
نویسنده: | پیتر جیمز |
برند | نسل نو اندیش |