اعترافات هولناک لاک پشت مرده
کتاب : اعترافات هولناک لاک پشت مرده
لپهاش گُلی است، گلی و ورمکرده، با رژلب صورتی و خطچشمِ کمرنگ نارنجی. توی این مانتوِ سفید، شبیه پرستارهاست، شبیه نرسها. باید بعد از نمایش، بهاش بگویم یک بیمارستان عالی میشناسم که خوراک خودت است. هم مو بنفش دارد، هم لبهندوانهای و هم پروتز صورتی. این یکی را باید بگذارند توی قسمت تحویل اجساد. اگر مرده من را ببرند پیشش، زنده میشوم.
استاد از شیما میپرسد که آماده است یا نه و رو به جمعیت میگوید ساکت. بعد چشمهاش را میبندد و زیرلب چیزی میخواند و یکهو مچ دست شیما را میکشد بالا. زن خودش را میدهد جلو و برمیگردد عقب. مثل دستگاه شوک است. یاد سینه کانی میافتم که میآمد بالا و ول میشد روی تخت، یادِ لاکپشتها و نهنگهای روش، یادِ بوی گندِ جورابِ پاریزینِ مادرِ کانی.
اعترافات هولناک لاک پشت مرده
ویژگی ها | |
---|---|
ناشر: | نشرچشمه |
نویسنده: | مرتضی برزگر |
برند | نشرچشمه |