سه گانه داستان سریر سنگی شمشیرهای امپراطور کتاب اول
کیدن با چشمانش که همچون آتش زبانه می کشیدند به او نگاه کرد و گفت: «از یه چیز مطمئنم و اون اینه که آدولین دنبال من به اینجا اومدن و راهب ها به خاطر من کشته شدن.»
ـ این حقیقت داره، اما همه ی حقیقت نیست.
ـ مثل راهب ها حرف میزنی.
ـ درسته که نوک شمشیر الان به طرف توست، ولی این کشت و کشتار با تو متوقف نمی شه. بذار بهت بگم من از چی مطمئنم: انسان ها مثل حیوون می مونن. همه شون عین همدیگه ان: از مردم آنثرا و شهرهای خونین گرفته تا قبایل جنگل نشین ویست و همین اورگول ها. آدم ها برای به دست آوردن قدرت همدیگه رو می کشن و هروقت احساس کنن ممکنه اونو از دست بدن که تقریبا همیشه ست باز هم می کشن. حتی اگه من و تو هم خودمونو کنار بکشیم، حتی اگه بمیریم باز هم اونا دست بردار نیستن. می رن سراغ نفر بعدی که ممکنه تهدیدشون کنه و اونو می کشن؛ ممکنه پولدارها رو به خاطر پولشون بکشن یا کشاورزها رو به خاطر گندم، و یا مردم ایالت باسک رو بکشن چون خیلی سیاهن و بریتان ها رو به خاطر سفیدی شون. فرقی نمی کنه، کسانی که راهب ها رو به این راحتی می کشن می تونن هرکسی رو بکشن.
سه گانه داستان سریر سنگی شمشیرهای امپراطور کتاب اول
ویژگی ها | |
---|---|
مترجم: | پگاه خدادادی |
ناشر: | بهنام |
نویسنده: | برایان استیولی |
برند |
|