شورآب
پریا تکیه داده به دیوارس یمانی و از پاکتی که پشت گلدان سفالی جاساز کرده یک نخ سیگار بر می دارد . سیگار را روشن می کند و به آرامی پک می زند .خیره می شود به رو به رو .کنار ساختمان پارکی بزرگ وجود دارد و آن طرف پارک هم ساختمانی سه طبقه ، شبیه و قرینه ی همین بنا ساخته شده.
خسرو که به تراس می آید و باد به صورتش می خورد ، حالش بهتر می شود. تکیه می دهد به دیوار و از بالا نگاهی به پارک می اندازد. پارک خلوت و ساکت و پر است از درختان زبان گنجشک ، اقاقیا، چنار و نارون .فقط پیرمردی حدود شصت ساله در حالی که قلاده ی سگش را در دست دارد آرام قدم می زند و کمی و کمی آن طرف تر زیر نور یکی از چراغ ها ، دختر و پسری جوان روی نیکمت نشسته اند و عشقبازی می کنند .
آفاق در تمام سال هایی که با شهرام زندگی می کرد ساکن محله ی بلاکنسه بود . منطقه ای مرفه نشین و اعیانی که خیابانهای باریک و پله های سنگی اش یکی از جذابیت های توریستی هامبورگ است . خانه شان روی تپه ای مشرف به رودخانه ی البه قرار داشت . از کنار رودخانه پله های سنگی تا جلوی خانه به صورت مارپیچ کشیده شده و پیارد رو زیبایی ساخته بود .
شورآب
ویژگی ها | |
---|---|
ناشر: | افق |
نویسنده: | کیوان ارزاقی |
برند | افق |