فصل میوه های نارنجی
در نظر او عبادت همان بود که پیران انجام میداد. شبی و نصفه شبی که ماه کامل نبود او را با یک دست لباس یک لا قبای سفید می فرستاد قبرستان کهنه و میخواست استخوانهای چوب شده گوسفند را پای قبر مرده تازه در گذشته آبادی چال کند. میگفت عذاب نکیر و منکر را کم میکند و او ترسیده و لرزان و گریان با دست هایی که جان نداشتند زمین را بکنند، با همان استخوان های چوب شده به خاک میزد و بعد وحشت زده از قبری که گوشه اش باز شده بود گریان و لرزان به سوی کوره ای راه باریک جلوی قبرستان میدید و همه این وقت ها «او » هم بود. همپایش میدوید و گلبانو حتی صدای نفس ها یش را میشنید . گاهی هم برمیگشت و مین قدم های تندش نگاهش میکرد. اصلا به خاطر همین لغزش گاه و بی گاه نگاهش به سوی خلوت و پرت بود که اسم «گلی جنی» رویش ماند. غافل از اینکه گلبانو « او » را میدید و بقیه نه فقط گلبانو!
فصل میوه های نارنجی
ناشر:
|
نشر علی
|
نویسنده:
|
آزیتا خبری
|
نظرات کاربران درباره فصل میوه های نارنجی
جهان
۶ شهریور ۱۳۹۸ ۰۳:۲۴:۵۶ ب.ظ
در عصری که شعر رو به افول می رود خوشبختانه رمان در حال اوج گرفتن است ، هرچند در پرده و گمنام.رمان مورد نظر بسیار زیباو خواندنی است. در هم تنیدگی شخصیت ها و در عین حال زندگی ویژه هر یک چنان زیبا و خیال برانگیز است که تا مدتها ذهن را درگیر می کند.درود بر اندیشه بلند و فکر خلاق نویسنده که حقیقتا شاهکاری خلق کرده اند
ارسال نظر درباره فصل میوه های نارنجی