تاریخ فلسفه ی سیاسی غرب ( از آغاز تا پایان سده های میانه )
کتاب حاضر دارای 11 فصل می باشد.
فصل چهارم: افلاطون – ایده آلیست معمار آرمان شهر.
فصل هشتم: اندیشه سیاسی آباد نهفتین
فصل اول: زندگی اجتماعی – سیاسی یونان:
الف – زمینه جویی: در حدود 2000 سال پیش از ← بالاترین ارگان حاکم: شورای ریش سفیدان یا رئیسان خانواده ها بود یعنی از زمانی که نظام اولیه ی این سرزمین رو به انحطاط گذاشت. پس از آن در نتیجة جنگها و گسترش تجارت ← ارگانهای طبقاتی حکومت پدیدار شدند.
- فرهنگ یونانی در آتن در زمان پریلکس بارور شد. روند توالی حکومت ها در آن: پادشاهی ← آرشید کراسی ← ستمگری یا تیرانی ← دموکراسی. ب: جغرافیایی طبیعی – سیاسی یونان: یونانی ها نتوانستند فدارسیون ها ی کار واحد ایجاد کنند← بدلیل زهنیت مبتنی بر شهر دولت. طبقات اجتماعی آتن: 1- شهروندان 2- بردگان 3- متیک یا گروه بیگانگان . – اشتغال به کار فکری در خور طبقات بالا و کارو زخمت وظیفه طبقات پایین بود.
تفاوت بردگی آن با بردگی سدة 19 و 20: در آتن با وجود آنکه برده نوعی مالکیت محسوب می شد، اما تحت حمایت قانون بود.
و در آن آزادی عمده بیان زیادی داشتند. (دیوان سالاری آتن در سطوح پایین به طور عمده از بردگان دولتی تشکیل شده بود). در آتن دین سبب تقسیم وفا داری ها نمی شد← دین و دولت جدا نبودند.
- مفهوم بیگانه بودن و تعلق داشتن ← سیمای جدایی ناپذیر یونان بود. کانون اصی وفاداری آتنی ← شهر دولت بود.
ج – دموکراسی: 1- برابری ← در اندیشه یونان برابری سیاسی بود. ← رابطه ایی صمیمی و شخصی که از خودکامگی دولت جلوگیری می کرد. – برابری اقتصادی وجود نداشت، اما جامعه همه آنها که وظیفه مدنی خود را انجام می دادند، امکان فعالیت سیاسی گسترده را فراهم می کرد. – در شهر – دولت دور یا نزدیک بودن به آن ← عامل موثر در مشارکت شهروندان بود. – دموکراسی در آتن هرگز به معنای حاکمیت اکثریت نبود. بلکه به معنای حق همه مهم برای مشارکت در زندگی عمومی و شرکت در گذاردن قوانین اساسی و اجرای قوانین بود.
- قانون کیفری که گراف پارانومون نامیده می شد، : علیه اقدامات غیر قانونی یا جرایم تدوین شده بود.
- اقتدار دور قانون و آزادی در طرح و تدوین و مدیریت و اجرای آن یافتند ← در نتیجه عدم تعارض میان اقتدار و آزادی.
نهادهای سیاسی آتن: پایة اصلی نهادها ← محلی یا الکنریا. اختیارات الکنریا: 1- بیشتر قوای عالی دولت 2- اقتدار قوه قانونگذاری 3- نظارت بر سیاست خارجی 4- نظارت بر قوه مجریه. « شورای 500 نفری یا بود کارگزار حکمران دائمی بود که در فاصلة بین اجلاس ها انکنریا کار می کرد. دم ها : گروه نامزدهای شورای انتخاب می کردند.
دم: ناحیه انتخاباتی ← واحد حکومتی محلی. شورای 500 نفری تحت نظارت الکنریا بود.
فصل دوم: تولدی دیگر ← زایش فلسفه و نخستین متفکران سیاسی:
الف – اندیشه سیاسی از سومنطها: فلسفه غرب در سده 6 پیش از میلاد، در فرهنگ یونان ریشه زد: مردم ایونی (در غرب ایدیه) نخستین کسانی بودند که جرأت کردند، حوادث اسرارآمیز و امور پیچیده جهان را با طبیعت تفسیر کنند. نخستین فیلسوفان پیش از هر چیز تحت تأثیر پیچییدگی ظاهری و یا غیر عقلانی اولین جهان بودند.الف) مکتب ملطی : نخستین مکتب: در نظریه پردازی در مورد جهان: - بنیان گذار: طاسی ملطی: «می خواست و جلد مادی هستی را ثابت کند» - ماهیت مکتب: ماجرا جویان، اکتشافی، خودگرایانه.
- فلسفه ملطی: نخستین فلسفة ماده گرایی که در آن هسته ای اولیه دیالکتیک دیده می شود. – مادة اصلی یا اولیه جهان ← طالسی این ماده را آب می دانست.
- ب) – مکتب متافیزیکی: بناینگذار ← پیساکورایی یا (فیثاغورس) بود. نخستین متفکری بود که برای نخستین بار فلسفه را به چیزی تبدیل کرد که می توان آن را دین یا شیوة زندگی نامید. وی به تناسخ ارواح یا تولد دوباره اعتقاد داشت.
- از نظر پیراکوراس بهترین و عالی ترین شکل تطهیه و پالایش روح← فلسفه و ریاضیات. پالایش جان ← با جستجوی دانش و خروسندی بدست می آید. از جمله عقاید آنها: عقد اصلی چیزها نه گوهر مادی بکله اصل انتزاعی عدد است.
- اعداد در خویشتن خود نخستین اند. – اعدد عناصر اولیه صطیف اند. عدالت ← در صورتی که دولت از اجرای برابر ترکیب یافته باشد. – اصل پیاگوراسی «اموال میان دوستان مشترک است» را پیش در آمد لموکنیسم افلاطون تفسیر کرده اند. – قائل به طبقات سه گانه ← 1- دوستداران خود، 2- دوستداران افتخار، 3- دوستداران منفعت – کارکردها و فواید مکتب پیاگوراس : 1- تشکیل دولت بر حسب اعتقادات دینی خود. 2- عقاید آنها پیش از همه منافع آرشیدکرای و تمایلات آنها را که بازگشت به «عضد ضایی» فرمانروایی مطلق را خواستار بودند.
سه اصل جهان بینی پیاگوراسیها: 1- اخلاق، 2- دین، 3- دانش، گردهمایی های پیاگوراسی ← سوندریا خوانده می شد.
پ)– مکتب تغییرات پیاپی: بنیانگذار← هراکلیتوس ← نخستین فیلسوفی که در یونان تغییر و دگرگونی را اصول حاکم بر همتی شناخت. یونانیها وقتی در خط تفکر سیاسی قرار گرفتند که به اصول دگرگونی یا تغییر در هستی اعتقاد یافتند.
- چون به افسردگی زندگی را می نگریست به فیلسوف گریان نامدار شد.
1- از نظر وی عنصر و ماده اصلی جهان← آتنی است.
- می گفت: تنها یک چیز ثابت و برقرار است و آن قانون است. دو اصل مهم: 1- اصل وحدت یا جمع اصزار 2- اصل نسبت اخلاقی. – معروف ترین نظریة هرالکتیوس ← همه چیز در حال حرکت است.
ت)- مکتب الئاس ← بنیانگذار ← پارمیندس اهل الئا. – نخستین منطقی بوده می توان او را نخستین فیلسوف در معنای جدید دانست. او معتقد بود ثبات و تغیر ناپذیری طبیعت واقعی چیز است و تغیر دگرگونی اوهام ناشی از حواس است. – ارسطو بسیار تحت تأثیر عقل گرایی پارمیندس بود.
ث) – مکتب المتیت: راه حل ستیزنظری ثبات در برابر تغیر المتیت ها ارائه کردند. بنیانگذار ← لیوسیپوس بود.
نظریة المتیت بدست دموکریتوس بیان کامل یافت. ← درخشانیترین چهرة ماتریالیسم عهد باستان – به پدر عهم شهرت یافت.
- دموکرایتوس در توجیه ساختمان جهان در چارچوب نگاه به طبیعت نظریة اتی رابط داد. او به 2 اصل معتقد بود:
1- اتم و دیگری 2- پوکه.
اندیشه سومنطقی: آنها بیشتر از جهان هستی یا طبیعت به تفکر و طبع انسان توجه داشتند. و در آموزش های آنها فرد اهمیت و عظمت و اندیشه سیاسی به قدر کافی رشد و تحول یافت تا فلسفة اصالت فرد را آشکار مطرح کند.
- سوفسطها از خارجیهایی که در آتن می زیستند و متیک نامیده می شدند. (دارای برابری اجتماعی و محروم از امتیازات و حقوق سیاسی. سوفسطها ← تکیه بر واقعیت ← مشاهدات آنها ← نظریه پردازی به روش ← تجری استقرایی
بزرگترین سوفسط: پروتاگوراس ← انسان معیار همه چیز است. سنجاگرا ← هیچ قانون مطلقی وجود ندارد. – باورهای اخلاقی کاملاً ذهنی اند. – اما در حفظ قانون و نظم که پایه ی جامعه ی تمدنی است، کار ویژه سودمندی دارند.
گورچیاس: یورش به فلسفة طبیعی می برد ← عدم توجه به فلسفة اخلاقی و سیاسی ← فقط اسنان قابل بررسی است.
اوج فلسفة او: تلاش در جهت اثبات ناممکن بودن وجود ← هیچ چیز وجود ندارد.
فصل سوم: اندیشة سیاسی سقراط: پدر خوانده ی فلسفه سیاسی غرب و بنیان گذار اخلاق نظری متأثر از تحولات اقتصادی و نگرش های فلسفی نیمه ی سده پنجم. دو مسئله مهمی که سقراط برای فلسفه به ارث گذاشت: 1- فضیلت 2- دولت خوب . بنیان گذار شالوده خوگرایی یونان ← سقراط روش سقراط← دیالکتیک یا جدل ← روش استدلال قیاسی.
آموزه دو دانش : الف 1- صوری 2- راستین ب – فضیلت ← مبتنی بر دانش و متنی بر عقیده ← فضیلت قائل آموزشی هم هدف. دموکراسی از نظر سقراط: سقراط دموکراسی آتن راسنهت مورد حمله قرار داد. دموکراسی آتن ← گلة گوسفندان است ← حکمرانی جهل و خودپرستی . اعتقاد سقراط ← حاکمیت آرشیوکراسی ← (عامة مردم از دانش دورند). اعتراض به فرمانروایی مجلس حاکم ← الکنریا.
آموزة تخصصی تکن کارها ← افلاطون در جمهور آورد – واگذاری حکومت به آنانکه عمیق ترین خردمندی را دارند. ← عالی ترین فضیلت را دارند. – سقراط هم محافظه کار بود هم تغیر طلب تند. – سوفسطها قانون را در خدمت فرمانروا می دانستند، اما سقراط آن را حاکم بر فرمانروا.
فصل چهارم: افلاطون ← ایده آلیست معمار آرمان شهر. – وی نخستین نظام بزرگ اندیشة سیاسی را بوجود آورد.
منشأ تفکر سیاسی اروپا ← در نوشته ها افلاطون – نخستین مکتب و مدرس بزرگ فلسفی ← آکادمی افلاطون.
جمهور ← شرح جامعه ایی رویایی است و می خواهد انسان را منشأ همة چیزها معرفی کند. – افلاطون نظام دموکراتیک آتن را مورد حمله قرار داد ← زیرا بر اصل پرلکیسی (حکومت آماتورها و غیر متخصص ها) مبتنی است. جهور غالباً کوشش افلاطون برای ← تعریف عدالت – اعتقاد به وجود نیروهایی سه گانة : 1- اشتها 2 (بزرگترین طبقه ) 2- روحیه (کمتر از طبقه اشتها) 3 – عقل (کوچکترین طبقه)
اجتماعی که تنها به خاطر اشتها یا نیازهای مادی وجود دارد، اصولاً دولت نیست بلکه یک جوکرانی مجلل است.
تربیت در جمهور← پایه و اساس مسائل آتن ← نا کاملیی نظام – تعلیم و تربیت که باعث حکومت ناشایستگان شد.
- به تعلیم و تربیت زنان توجه ویژه ایی داشت. کونیست در جمهور ← هدف آن بیشتر از آنکه اقتصادی باشد، سیاسی واضعی است. برای حفظ وضع موجود و جلوگیری از تغییرات اجتماعی است و با کمونیسم مارکس دارای اختلاف است. مقصود افلاطون آن نیست که حکومت را برای ایجاد برابری ثروت به کار برد بلکه او ثروت را مساوی می کند تا عدادی تخریب دستگاه حکومت را از بین ببرد.
- افلاطون درباره ی حکومت خواهان میانه روی است. شکل های حکومت دموکراسی و اولیگارشی با هم مغایر هستند ولی افلاطون از ترکیب میان این و بهترین حکومت قابل عمل را بوجود آورد. (تلاش برای برقراری میان عقل و عدد)
هدف افلاطون در قوانین ← شکل دومین دولت بهتر ار که قابل عمل هم هست مشخص کند. – در جامعة مورد نظر وی قانون باید جای اقتدار گرایی فیلسوف شاه جمهور را بگیرد.
<span style=""color:" #0000ff;"="">فصل 5: ارسطو: افلاطون او را عقل مبهم آکادمی می نامید. آثار ارسطو بر 4 دسته تقسیم می شود: 1- کتابهای منطقی ← ارغنون (مجموعه اینها) 2- کتابهای علمی 3- کتابهای صنایع (شعر و خطاب) 4- کتابهای فلسفی (اخلاق سیاست، مابعدالطبیعه). روش ارسطو: نخستین دانشمند علم سیاست . ← هر دولتی بهتر از بی دولتی است و اعتقاد به اصلاح تدریجی دولت داشت. در علوم طبیعی و اجتماعی ← روش بررسی تکاهی
روش استقرار← شناخت مسائل اجتماعی . – اصلم به سنتهای پیشین ← در مجموع سیاست میانه روی ← مانع خیال بافی در سیاست. افلاطون کلیات را ← مثل نامید. از نظر ارسطو وجود چیز 1 به 4 علت بستگی داشت: 1- هیولا یا استعداد انفعالی شدن 2- صورت 3- مبدأ حرکت 4- غایت ← علت غایی از همه مهم تر است.
منشأ و هدف دولت در فلسفه ارسطو: امتیازات اخلاقی دولت (امکان زندگی بهتر و کامل شدن) از مزایایی مادی آن مهم تر است. هدف دولت از نظر وی ← کمال و سعادت انسان است و هدف جامعة سیاسی در بهتری زیستن است.
- انسان بیرون از دولت موجودیت انسانی ندارد. شکل های گوناگون دولت از دید ارسطو: از نظر ارسطو قانون اساسی یک قانون اصلی به منظور توزیع قدرت و تعیین حقوق و مزایا است. در صورتی که امتیازات و قدرب توزیع شود عدالت به دست می آید و آنجا که مشارکت انسانها نابرابر است پس توزیع قدرت و امتیازات هم نابرابر می شود. اصل عدالت توزیعی از نظر ارسطو به معنای تقسیم قدرت و امتیازات به ارزنده ای است که دموکراتهای رایکال خوان آن هستند.
تقسیم بندی ارسطو از دولت ها: بر حسب توانایی آنها در دست یابی به عدالت است از نظر ارسطو اشکال قانون اساسی یا حکومت شامل: پادشاهی، (بهترین شکل حکومت) آرشیو کراسی، پولیتی می باشد (بدترین شکل حکومت) – همیشه جدال سیاسی بر سرقدرت سیاسی بین دارندگان مالکیت و توده ای بی مالکیت وجود داشته است. – قانون اساسی ← تعیین کننده ساختار حکومت و توزیع قداست و بازتاب شیوة زندگی شهروندان می باشد. در جهان عملی میزان اولگیارشی بودن و یا دموکراتیک بودن بستگی به توزیع ثروت، گستردگی توانایی سنی و موقعیت طبقات دارد. – ارسطو بیشتر دموکراسی نمایندگی را قبول داشت.
- از نظر ارسطو، سعادت راستین با فضیلت است و فضیلت هم در میانه روی است. بهترین نوع زندگی ← سرپایة میانه روی است.
- ارسطو طبقة متوسط مسلط را عامل ثبات می دانست.
دولت آرمانی یا کمال مطلوب ارسطو: از نظر ارطو زندگی خوب 3 جزء دارد: 1- خوبیهای خارجی 2- خوبیهای جسمی 3- خوبیهای روح و هر سه برای سلامت انسان لازم است. – فقط خوبیهای روح هدف واقعی بشر را تشکیل می دهد. از نظر ارسطو کمال دولت ← که وظایف و کار ویژهای خود را انجام دهد و به هدف خود برسد.
- دولت نه خیلی بزرگ و نه ضعیف کوچک باشد. مهم ترین وظیفة قانونگذار ← صفات را چنان در شهروندان ارتقا بخشد که به همه امکان دست یافتن به زندگی بهتر داده شود. نظام تربیتی باید برای همه باشد.
فصل ششم: اندیشة سیاسی دوران یونانی گری: تاریخ یونان باستان به چند دوره تقسیم می شود:1- دورة شهر – دولت ها 2- دورة تسلط مقدونیه (عصر یونانی گریی یا هلیسم) و با الحاق معربه روم از بین می رود. 3- امپراتوری روم (بندگی و نظم – با حمله قومهای مرکزی و شمالی اروپا به روم از میان رفت).
مکتب های منفی دورة یونانی گری: مباحث اخلاقی را مهم تر از مباحث فلسفی می دانستند. – با اعلام برابری همة انسانها بر دوره جهانی وطنی را دارد. مکتب اپیکوری ← بنیانگذار ← اپیکور این مکتب هدف انسان را ← دست یافتن به شادی و سعادت فردی می دانست. – به زندگی پس از مرگ عقیده ایی نداشتند.
- اخذ لذت های روحانی و سعادت به دور از مشارکت و کارهای عومی – اعتقاد به خودپسندی به طبع انسانها و اینکه خودپسندی ← یگانه قانون طبیعی است. لذت← نبودن درد جسم و نگرانی در جان – فلسفة نفی گرایی – نامه دیگر فلسفة اپیکوری ← فلسفه ها ماده گرایی تکاملی – احساس ← وسیله شناخت حقیقت این مکتب هرگز مدعی انقلابی بودن نداشت و انسان را در اصل دارای طبع اجتماعی نمی دانست
- مکتب سیر ناسیسم چه بود؟ بنیانگذار ← آریستا بورن – احساس ناشی از خواس پایة رفتار انسان. لذت بعنوان هدفی اخلاقی است – انسان خردمند باید آرزوهایش را محدود کند. هر دو مکتب اپیکودی و سیرناسیسم ← لذت را هدف زندگی انسان می دانند. سیر ناسیت ها درد جسمی را بدتر از درد روحی اما اپیکوری ها درد روحی را بدتر از درد جسمی می دانستند.
مکتب لکی : بنیانگذار ← کراستی – ما ترض علیه سهر دولت از نظر اینها تفاوت انسانها در خردمندی ولی جزوی است.
- شهر دولت منانع رشد بشر می شود. اعتقاد به زندگی در آوارگی – بی اعتنایی نسبت به چیزهای خوب جهان معصف ترین لکی ← آتیشن تند – دیوگند ← خود را سگ نامید.
مکتب شک: بنیانگذار ← میزو گوهرین ملنفد ← تحقیق و جستجوی حقیقت و محرک ← شناخت حقیقت.
علت محبوبیت ← افکار غیر منفی را برای رفع نگرانیهای انسان مطرح کرد. شک گرایی منفی به نوعی جزم گرایی است.
- همه چیز به عقیدة انسان بستگی دارد و هیچ چیز به کل درست نیست. بی تفاوتی نسبت به چیزی بیرونی.
- همه چیز را نمی توان اثبات کرد (در برابر عقیدة ارسطو).
مکتب رواقی: بنیانگذار ← زنو – شهر دولت به کل یک اشتباه تاریخی است. مکتب رواقی گلچینی از مکتب کلبی است. – تأکید به اصل برابری انسانها . – دولت فراگیرباید سراسر جهان را تحت نظارت داشته باشد.
- ضمیر و نیکی در هماهنگی با طبیعت است. دو نوع قانون : 1- قانون طبیعی 2- قانون عقلی – قوانین اساسی باید طبق آداب و رسوم جامعه باشد.
فصل هفتم: اندیشة سیاسی روم: نخستین مبارزات اجتماعی که در روم اتفاق افتاد ← ستیز میان برده داران و بردگان بود. – پانیتوس و سیرو فلسفة رواقی را بازسازی کردند و آن را برای رومیان قابل قبول نمودند. سنکا ← مفهوم خدمت را به کل رد نکرد، اما تفاوت بسیاری میان فلسفة رواقی سیروکه بر ارزش حکومت خوب تأکید کرد و نظر سنکا که حکومت را فقط ضروری دانست زیرا که انسان را سریر می دید وجود دارد.
- در قانون طبیعی فلسفه ی رواقی همة انسانها برادر دانسته شدند. متفکران روم ← نظام حقوقی شان تأثیر مهمی به هر سن های سعب اروپا گذاشت. – 1- همیت اندیشة سیاسی روم ← دین و اخلاق جدا شد و قانون را متعلق به اقتدار سیاسی برتر دانست. مفهوم رومی قانون ← بزرگترین سهم روم در اندیشة سیاسی است.
2- جدا شدن فرو از دولت: رومی ها دولت را نهادی ضروری دانستند ← دولت شخصی حقوقی است که باید در چارچوب حدود تعیین شدة قانونی کار کند. خود نیز شخص حقوق است که منافعی دارد و دولت باید از آن حمایت کند.
فصل هشتم: اندیشة سیاسی آباد نخستین:
آگوسیتن قدیس: نخستین فلسفة تاریخ را بیان کرد. – اق تقدم ایمان سر عقل پشتیبانی کرد. – نوعی زندگی نامه ی خود نوشت درون نگرانه را ابداع کرد ایدة بزرگ آگوستین قدیس ← ایمان بر عقل حاکم است. مشهورترین شهر:
شهر خدا: تارخ را فرایندی خطی و هدف مند توصیف می کند. افلاطون بر آگوستین تأثیر گذار بوده است.
وظیفة حکومت ← تأمین نظم – حکومت تیرانی با ثبات بهتر از دومکراسی بی نظم است.
فصل نهم: نهادها و انیدشه های سیاسی سده های میانه:
سنی توماس آ:ونیاس: ← معروف ترین سدة میانه : مهم ترین اثر ← مرض الهایت هدف ← فلسفه ای ارائه دهد تا به حسب آ« همة ضربه های هستی را به خلوند ربط دهد.
فلسفة سیاسی سن توماس: به نظر وی دربارة طبیعت بستگی داشت. طبیعت هدفدار است. تصویری که او از طبیعت داشت، مثلثی به صورت سلسله مراتبی می باشد. و خلفا در بالاترین مرتبه است. و پست ترین موجودات در قاعدة آن قرار دارند.
مسئولیتها، حقوق و وظایف همه موجودات بنا به جایگاه آن در سلسله مراتب تعیین می شود. مقصد همه آنها دست یافتن به کمال نوع خود است. هدف نهایی انسان ← رستگاری روحش . سن توماس با نظر آکوستین مخالفت کرد و نظر ارسطو را پذیرفت که انسان، حیوانی تو سیاسی . آلوکنیاس بنیادهای اندیشه سیاسی ارسطو را پذیرفت.
جن توماس آلوکیناس تشکیل یک دولت رفاه را پیشنهاد کرد. تا بتواند این دولت رفاه شرایط زندگی شهروندان را فراهم کند.
وظایف دولت رفاه : 1- تأمین رفاه رحیمانی مردم 2- تأمین تکامل روحانی مردم
آکونیاس نسبت به دموکراسی پیشنهاد شده ارسطو خوش بین نبود. بلکه معتقد بود همه انسانها برابرند و همه می توانند تعقل کنند. بهترین حکومت ← پادشاهی محدود یا ترکیبی از پادشاهی – آریستوکراسی و دموکراسی است.
حکومت و پادشاه: از نظر وی قدرت و اختیارات حکومت کردن مشروط است – شاهان همیشه مسئول فرمانروایی نیستند.
- تا زمانی که فرمانروا اقتدار کافی نداشته باشد، نمی تواند به وحدت لازم برسد.
- برای جلوگیری از ستمگری پادشاه نباید، ستمگر کشی کرد. بلکه برای عزل باید از ابزارهای حقوقی و قانونی استفاده کرد.
قوانین چهارگانه: 1- قانون ابدی یا مشیعت الهی
2- قانون طبیعی یا بازتاب تدریجی مشیعت در عقل
3- قانون الهی یا احکام دین
4- قانون بشری یا به کار بستن قانون طبیعی در زندگی
فصل دهم: فلسفة سیاسی در دورة اول «افول دستگاه پاپ»
- شکست تحقیرآمیز بوینفاس هشتم در سالهای پایانی سدة چهاردهم از نیروهای پادشاهی ملی خبر از پایان یک دوره و آغاز دورة دیگر داد. نتیجة نهایی ← نابود شدن وحدت مسیحی مورد خواست نظریة کلازیوسی بود.
- پاپ نه تنها اختیارات غیر دینی خود را از دست داد، بلکه به هنگام اصلاحات مذهبی، بخشی بیشتر اختیارات روحانی خود را از دست داد. – پاپ در مبارزه با ناسیونالیسم نیز نتوانست به حمایت روحانیت وابسته به خود متکی باشد. – پاپ در مبارزه با شاهان باخت اما در مبارزه علیه اعضای ناراضی سازمان خود برد.
نظریه های پیشنهادی مارسیلیوپا دوآ، ویلیام اوکام، جان ویلکیف، یان هوس و بقیة آنها در مورد اصول بنیادی معینی توافق داشتند. ← ( اقتدار دنیایی و روحانی به مردم متعلق دارد).
فصل یازدهم: سهم فلسفة سیاسی سدة میانه: نتیجه گیری:
- لاینبیتر از هوشمندان و دانایان فلسفة غرب دیده در سده های میانه داشت.
- سوسیالیست های حنفی از جمله کول، نیز از سده های میانه الهام می گرفت.
- سوسیالیسم حنفی عصر حاضر جهان غرب تا حد زیاد برآمده از نظام صنفی سده های میانه است.
- مهم ترین مفهوم سده های میانه ← عدالت.
- دومین سهم متفکران سیاسی سده میانه ← عرف اجتماع اصل و اساس قانون است.
- مردمان سدة میانه همچنین قانون را برتر می دانستند.
- حقوقدانهای سده میانه اجتماع یا مردم را منبع نهایی حقوق موضوعة دولت می دانستند.
- مفهوم دیگر ← شاه نایب خداست.
- سهم دیگر ← اصول قرارداد اجتماعی . – در بهترین شکل حکومت ← همه اعضای اجتماع سیاسی شرکت دادند.
- جهانی گرایی – سیاست اقتصاد، الهیات با یکدیگر آمیخته و ترکیب شده بودند.
تاریخ فلسفه ی سیاسی غرب ( از آغاز تا پایان سده های میانه )
ناشر:
|
وزارت امور خارجه
|
نویسنده:
|
عبدالرحمن عالم
|
نظرات کاربران درباره تاریخ فلسفه ی سیاسی غرب ( از آغاز تا پایان سده های میانه )
نظری در مورد این محصول توسط کاربران ارسال نگردیده است.
اولین نفری باشید که در مورد تاریخ فلسفه ی سیاسی غرب ( از آغاز تا پایان سده های میانه ) نظر می دهد.
ارسال نظر درباره تاریخ فلسفه ی سیاسی غرب ( از آغاز تا پایان سده های میانه )