سوگ
قلب آشفتهي سورنا چنان قلب پرندهاي گمشده، از وحشت، ميتپد. از هجوم تنهايي، خود را در بستر ياد سارا سلاخي ميکند. چنان وحشي و بيسر و پا قدم برميدارد که صداي له شدن زندگي زير گامهايش شنيده ميشود. با لباسي سراسر سياه و خوني که به چشم ميبينم، بر تمام قامتش جاري است. دلتنگي در مقابل دردي که از دوري ميکشد، بسيار واژهي ناتواني است. سورنا بيش از آنچه دل يک مرد، توان داشته باشد اندوهگين و پر از آرزوي وصال است... تماميت «خود» او ترک برداشته، هر لحظه، تکهاي بر زمين ميريزد. چه کسي ميداند در عرض يک شب، از دست دادن يک نيمه از وجودت تا چه حد آدمي را خالي ميکند؟ خالي از نبض، تپش و عشق... اکنون خميده و مچاله از بازي نابرابر روزگار در مقابل من شکايت ميکند. از جامعه هم درد ميکشد، از آدمهايي که خندهاش را بعد از سارا محکوم ميکنند يا با تعجب مينگرند که چگونه او هنوز نفس ميکشد! او نميداند آدمها از گذران عادي روزگار پس از مرگ خود ميهراسند... اما غمي که تجربه نشود، با قطرههاي اشک چشم، خودش را نشان ندهد و از گلو با فرياد عجز بيرون نريزد، در روان، تهنشين ميشود! قرار است اين اتاق درمان، آغوشي امن براي او باشد و... خود را بکاود، دوباره بسازد و تمام غم فروخورده را بالا بياورد...
سوگ
ناشر:
|
قطره
|
نویسنده:
|
علیرضا عابدین- شرمین روین زاده- دل آرام صالحی
|
نظرات کاربران درباره سوگ
نظری در مورد این محصول توسط کاربران ارسال نگردیده است.
اولین نفری باشید که در مورد سوگ نظر می دهد.