میگ و دیگ 2
گهداری خط 50 کیلومتری طلائیه تا جزیره (مجنون) به عهده گردان ما بود. من مجبور بودم مرتب به سنگر سرکشی کنم و به قول معروف به پرسنلم روحیه بدهم.
یک روز به نیت سرکشی به سنگرها از سنگر خود خارج شدم. شب قبل با آن که همه جا پر از گل بود و نم نم باران هم هنوز می آمد راه افتادم. وقتی به یکی از آخرین سنگرهای باقیمانده رسیدم سرباز نگهبان را به بیرون از سنگر دعوت کردم و در زیر نم نم باران و در آن زمین گلی با او در حال قدم زدن به صحبت پرداختم. احساس کردم سرباز از این حرکت من خشنود نیست و شاید در دلش می گوید: این جناب سروان هم وقت برای حرف زدن پیدا کرده است.
با این حال به روی خودم نیاوردم و از وضعیت منطقه پرسیدم . سرباز در حال جواب بود که ناگهان صدای ریزش شدیدی را شنیدم. وقتی به سمت صدا برگشتم متوجه شدم که سقف سنگین سنگر آن سرباز فروریخته است. سرباز نگاهی به سنگر و نگاهی به من انداخت. من از نگاه او خواندم که می گفت:
\"اگر تو نیامده بودی من الان زیر اوار سنگین مانده بودم\"
و بدون آن که او زبان به سخن بگشاید به او گفتم:
\"پسرم خدا برای هر کس وظیفه ای تعیین کرده است و گویا امروز وظیفه من هم این بود که 50 کیلومتر راه بیایم و تو را از سنگر بیرون بکشم\".
غالب خاطرات این کتاب از جمله خاطره میگ و دیگ جالب، شیرین و خواندنی است.
18104
میگ و دیگ 2
ویژگی ها | |
---|---|
ناشر: | ایران سبز |
نویسنده: | علیرضا پور بزرگ وافی |
برند |
|