حبسیه های یک ماهی
تور بر سینه ی سراب نشست، لرزه بر آبشار نور افتاد
پیرمردی سوار بر قایق، باز دریا دلش به شور افتاد
آمد و تور نخ نمایش را باز همخوابه کرد با امواج
قهرمان همیشه ی دریا. حوریه. آخرش به تور افتاد
ماهی سرخ و کوچک دریا، رفت و دیگر کسی ندید او را
روزی از روزهای بارانی توی تنگابه ی بلور افتاد
او که هر روز با رفیقانش بال در بال موج می رقصید،
آه تصنیف موج یادش رفت از رفیقان خویش دور افتاد!
شانزده سال بعد از آن قصه با تمام وجود حس کردم
من همان ماهی ام که چندی پیش دل به دریا زد و به تور افتاد
حبسیه های یک ماهی
ویژگی ها | |
---|---|
ناشر: | فصل پنجم |
نویسنده: | علیرضا بدیع |
برند | فصل پنجم |
نظرات کاربران درباره حبسیه های یک ماهی
نظری در مورد این محصول توسط کاربران ارسال نگردیده است.
اولین نفری باشید که در مورد حبسیه های یک ماهی نظر می دهد.