شهر در گذر زمان

وضعیت موجودی نا موجود
مترجم: شیوا کاویانی
ناشر: شرکت سهامی انتشار
نویسنده: ماکس وبر
قیمت: 25,000 تومان
کتاب شهر در گذر زمان
نویسنده: ماکس وبر
مترجم: شیوا کاویانی
انتشارات: شرکت سهامی انتشار

شهر در گذر زمان

این کتاب گردآمده ای از یادداشت ‏های او در پیوند با «شهر»، چگونگی پیدایش آن با در چشم داشتن بنیادهای سیاسی و قدرت و اقتصاد سیاسی، گونه شناسی شهر و... است که در سال‏های 1911 تا 1913 به نگارش درآمده است.

وبر گردآوری داده ها درباره ی شهر را از سال 1890 میلادی آغاز نموده بود و در بخش بیست و هشتم کتاب «تاریخ عمومی اقتصاد» گزیده‏ای از اندیشه های خود درباره ی شهر را با دیگران در میان گذاشت که سال هایی پس از آن، بازنگری شده و جداگانه و با نام «شهر»[1] در مجموعه نوشته های ماکس‏ وبر به نام «اقتصاد و جامعه»[2] به چاپ‏ رسید.

برگردان انگلیسی این نوشته در سال 1966 و فارسی آن نیز با برگردان «شیوا کاویانی» نخستین بار در سال 1369 چاپ شده است.
     شالوده ی کار وبر، بررسی چگونگی پیدایش، برآمدن و فرگشت سرمایه داری بود و در این راستا به شهر و مذهب روی نشان داده است. شهر جای گاه سامان سیاسی و بازار نیز به شمار می‏شد و در نگاه او، چگونگی سیاست ورزی و گونه ی تکاپوی اقتصادی، گسترش و آسودگی، یا فرونشست و نابودی شهرها را رقم زده، و حتی چهره ی شهرها را نیز می سازند.

در نظر وبر، سرمایه‏داری و کالبد آن، یعنی شهر، هر دو گزاره هایی وابسته بودند و وبر در جستجوی‏ گزاره-های خودبسنده و شرایطی است که به سامان های اجتماعی ـ اقتصادی گوناگون از جمله سرمایه‏داری، و به شهر یا به معنای کلی‏تر گونه های زیست گاه جان می بخشند. افزون بر این، شهر زمینه ساز بنیاد گیری اقتصاد سرمایه‏داری است و جای گاه رخ نمودن دولت به معنای نوین آن نیز به‏ شمار می‏آید. پس می توان گفت که وبر به شهر به عنوان گزاره ای میانه و کارساز [مداخله گر] نگریسته‏ است.
وبر شهر را با مفاهیم اقتصادی و سیاسی می شناساند و بر آن است که برای‏ آن که زیست گاهی «شهر» به شمار آورده شود، باید چند ویژگی داشته باشد، از جمله، داشتن: 1. قلعه و حصار، 2. بازار، 3. دست گاه دیوانی و دادگاه خودفرمان، خودآیین و خودگردان؛ هم چنین دستگاه سیاسی از انجمن های گوناگون برخوردار باشد که هم وندان آن آزادانه از سوی دیگر هم وندان برگزیده شوند، پیمانی همگانی در میان همه ی شهرنشین ها رایج باشد و همه ی آن ها از سزامندی و حقوق سیاسی برابر برخوردار باشند.

در این میان، وبر بر وجود پیمانی همه گیر که سزامندی همه را پشت بانی کرده و شالوده-ای برای دادگاهی خودفرمان و جدا از نیروی سیاسی و اقتصادی باشد بسیار پای فشرده و همین نکته را گزاره ی ناهمساز شهرهای اروپای غربی با زیست گاه های شرقی می داند. شهر به خودگردانی و جدایی از دارایی زمین داران و فئودال ها و نیروهای دارای زور و توان سیاسی خودکامه یاری می رساند و وضعیت سیاسی و اقتصادی نوینی را در برابر این نیروها فراهم می آورد.
از نگاه وبر، در شرق، چیرگی همه جانبه ی حکومت، جلوی تبدیل شدن ثروت به‏ منزلت اجتماعی و قدرت سیاسی را گرفته و از پیدایش طبقه ای نوین در جامعه جلوگیری نموده است. «در شرق هویت فردی از دریچه ی وابستگی به عشیره، انجمن خانوادگی (کلان) و براساس پیوندهای‏ خونی و خاستگاه جغرافیایی تعریف می‏شد و نه به علت تعلق به شهر، و ساکنین این سکونت گاه ها، خود را به روستا، قبیله، عشیره و کلان خود وابسته‏ دانسته و خود را اهل شهر نمی‏دانستند.

چنین مجموعه‏هایی از درون پاره‏پاره بودند و برخی چون قلمرو اسلامی به‏ محلات گاه متخاصم تقسیم شده، ساکنین هر محله به مکتب فقهی و گاه به‏ مذهبی متفاوت گرایش داشتند. لذا مجموعه‏های شهری از وحدت درونی، یکپارچگی و انسجام لازم برای شهری متعارف، براساس تعریف وبر، بی‏بهره‏ بودند»[3].  
هم چنین، در یونان و رم نیز شهر به معنای وبری دیده نمی شود. در آن جا، هم وندان آزاد و آن ها که برده نبودند، از حقوق اندکی بهره‏مند بودند، و در میان افراد آزاد نیز توزیع حقوق به جایگاه فرد در سلسله مراتبی به سختی دگرگونی پذیر بستگی داشت که بیش تر باشندگان، یعنی بردگان، در فرودست آن قرار داشتند، و در این سامان سلسله مراتبی، جای گاه هر فرد آزاد هم به خانواده، نسب، و هم وندی در واحدهای نظامی و سیاسی، و پیوند او با هم‏کیشان و هم مذهبان وابسته بود و همه جا کاریزمای فردی و طایفه ای دیده می شد.

اقتصاد جامعه نیز بر غنیمت های جنگی و برده داری استوار بود و ارزش افزوده ی بسیاری، از کار انبوه بردگان بی شمار در قلمروهای کشاورزی و روستایی بیرون از شهر به دست‏ می‏آمد. سودهای این شیوه ی اقتصاد و گرایش نداشتن گروه چیره به گسترش هم وندی باشندگان، در انجمن‏های نظامی و سیاسی، و فروکاستن هم وندی به گزاره هایی چون خون، تبار و خویشاوندی، هم‏کیشی، و به یک معنا ساختن کاست حکومتی‏، امکان استقلال اقتصادی و پای بند شدن به پیمان شهروندی ای را که همه در پیش گاه آن برابر بودند، نابود می‏ساخت.
شهر «پاتریسین» (خواص، اشراف) در سه زمینه ی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بر شیوه‏های غیرعقلایی استوار بود. در این شهر چیرگی با اشراف جنگاور مهار‏کننده‏ ی سازمان نظامی، و برآمده از داشتن زمین بود و شهر پاتریسین، به راستی‏ زیست گاهی برای جنگاوران به شمار می آمد. راه و آیین شوالیه‏گری و دستورکار‏های پیوسته به این جای گاه و منزلت‏ اجتماعی هم چون، برگزاری دوئل در پی اهانت و یا هرگونه دست اندازی‏ به حرمت و آبرو، به پیدایش سامانی غیرعقلانی (از دید وبر) انجامیده و کنش‏ غیرعقلایی تکین را دامن می‏زد؛ چنین وضعیتی، از سرمایه‏داری‏ عقلایی وبری فاصله ی زیادی داشت.

پاتریسین‏ها در سلسله مراتبی از فرادستی و فرودستی، و کهتری و مهتری به‏ یکدیگر باج داده و کمک نظامی می نمودند و با سوگند خوردن، وفاداری خود را به‏ فرادستان نشان می‏دادند؛ بنابراین، از فرادستان و چیرگی آنها استقلال نداشتند. آنان از نظر اقتصادی به اجاره‏داری می‏پرداختند و از نهادهای تجاری باج می‏گرفتند و از سوی دیگر نیز، گروهی شهره به عاشق پیشگی و جنگ و گریز، مسابقه‏، شکار و خوار شمردن کار بودند.
مجموعه های شهری عوام، از درون پاره ‏پاره و بی بهره از یکپارچگی و همبستگی بایسته برای شهری‏ قابل پذیرش از دید وبر بوده اند. توده ی مردم (پلیبین)، و انجمن‏های سیاسی فراگیر جانشین کاست حکومتی‏ اشراف یا خواص گردید و دموکراسی دهقانان خرده‏پا را برقرار ساخت و شهر به استقلال نسبتا زیادی دست یافت.

انجمن‏های مردمی‏ شهر در قالب نهادهای سیاسی (تریبون در رم، افور در اسپارت، پوپولو کپتین در ایتالیای قرون وسطی) درباره ی مسایل خود اعلام نظر کرده، مانور سیاسی‏ می‏دادند و به تعبیر وبر، دولتی در درون دولت به شمار می‏آمدند. اما شهر پلیبین نیز، چه در دوران باستان و چه در قرون وسطی، به سوی استوار کردن‏ توان نمایندگان، و به ویژه جنگاوران رفت و به رخ نمودن استبداد شهری انجامید.

بنابراین، شهر توده ی‏ مردم نیز از روی نهادی شدن توان جنگاوران، توانا نبود تا سرمایه‏داری را در درون خویش پرورش دهد، گرچه در این زمینه گام‏های استواری برداشت.
وبر، جادو، مذاهب اخروی، که دیدی‏ منفعلانه به این جهان، و به کار و زندگی دارند، وجود کاست، دگرشدن کلان به‏ انجمن های سیاسی ـ نظامی، انجمن‏های هم‏کیشی و هم‏سوگندی، چیرگی گروه‏های‏ خویشاوندی و خون و تبار بر روابط اجتماعی، حاکمیت عشیره، طایفه و قبیله، حکومت متمرکز، وجود ارتش حرفه‏ای مستقل از شهروندان، کسب درآمد از کشاورزی متکی به کار بردگان، اجاره‏داری، باج و خراج‏گیری حتی از تجارت‏ و در قالب ارباب و رعیتی و آقا و نوکری، دستگاه دیوانی وابسته، دادگاه ها و سامان حقوقی وابسته به حکومت، و دست آخر، راه و شیوه و نگرش اشرافیت، شوالیه‏گری و جنگاوری را مناسب پیدایش مدل نظری شهر خود و سرمایه‏داری‏ مدرن نمی‏داند.
وبر نظر «هنری پیرن» که رونق تجارت اروپا را انگیزاننده ی استواری دوباره ی شهر در اروپای غربی می‏داند، پذیرفته و بر این باور بوده که جنگ‏های صلیبی راه‏های‏ تجارت گذشته را زنده نمود و به انزوای اروپای سده های میانی و دشواری‏ تجارت در راه‏های دور پایان داد. از سویی با آغاز فروپاشی سامان فئودالی، اشرافیت ناتوان شده‏ای که ریشه-دار در قلعه‏های شوالیه‏نشین بود، و شهرهای اسقفی یا صومعه شهرها از سوی دیگر، در گردآوردن باشندگان آزاد شده از قلمروهای فئودالی کام یاب شدند و هسته‏های زنده ی کار و تولید در پیرامون قلعه‏ها و گرداگرد صومعه‏ها، شکل گرفت و نطفه ی بازارهای شهری بسته شد. با گردآمدن بازرگانان و صنعت گران پیرامون جاهای یاد شده، شاهزادگان از درآمدی‏ سرشار برخوردار شدند و آزادی بازرگانی و امنیت آنان فراهم آمد.

برای‏ نخستین بار دیگر نه مالکیت و اجاره‏داری، بل-که کسب و کار سرچشمه های بنیادین دارایی، توان گری و درآمد شدند و بدین گونه، دارایی، رفته رفته به نیروی سیاسی جدا و خودبسنده از حاکمیت دگر می شد. چیزی که در مشرق زمین و اروپای عهد باستان‏ پیشینه نداشت.
وبر، افزون بر این، به نقش مسیحیت در شکل گیری شهر می پردازد و بر آن است که گرچه مسیحیت از همان آغاز به کاستن از نیروی‏ خاندان، قبیله و عشیره، به مانند عناصری که مانع گردآمدن آدمیان جدای از وابستگی ها و در پیرامون یک میثاق گروهی می شوند، پرداخت، وانگهی با پیدایش پروتستانتیسم، که به جای پیوستگی با کلیسا، گزاره ای این جهانی، یعنی کار ریاضت‏کشانه را کاردار‏ رستگاری و فراخوانی به بهشت شناساند، و با اندیشه های کالون و لوتر بود که گروندگان به این مذهب، از پیوندهای خانوادگی و ارتباط آن با مفهوم رستگاری رها شده و رابطه ی انسان‏ و خدا را مستقیم و بدون میانجی پنداشته، و سامان سلسله مراتبی کلیسا از حاکمیت به زیر کشیده شد. پروتستانتیسم گرچه بر این باور است که در ازل رستگاران‏ برگزیده شده‏اند، اما کسی از این انتخاب نخستین آگاه نیست و وظیفه ی انسان پی روی‏ از راه و رسم و الگوی رفتاری ای است که ویژه ی رستگاران به شمار می‏آید. در پروتستانتیسم کار، برتر از خون، تبار، مالکیت، وابستگی به خاندان، عشیره و قبیله است. به باور وبر، گسترش پروتستانتیسم زمینه‏ساز دگرگونی های سترگی شد که مهمترین آن ها پیدایش فرد و هویت تکین و به دست آوردنی، بدون پیوند با پیشینه  ی خانوادگی است؛ هویتی که تنها از کار کردن شکل گرفته است. با پیدایش فرد آزادشده از پیوندهای سنتی، کنش‏ اجتماعی پیوسته به سوی عقلانیت هر چه بیش تر ره می‏سپرد و کنش‏ اجتماعیِ استوارشده بر سنت، متکی به فرمان حاکم، اشرافیت و حتی براساس‏ احساس و غریزه، جای خود را به کنش عقلانی بنیاد گرفته بر روح یا منطق بازار می‏سپارد. قالب کالبدی چنین رخدادهایی، شهرهای جدا و خودفرمانی هستند که بر پیرامون قلعه‏ ها و صومعه‏ ها شکل گرفته بودند. طبقه ی بازرگان و صنعت گر بریده از شبکه ی روابط کهن، حرفه و شهر را زمینه ساز کسب هویت فردی می‏دانند و از این رو، پیوستگی و وابستگی خود را نه به کلان و طایفه و روستا، بل که به شهر می دانند. کار نه برای‏ لذت، سبب انباشت دارایی می‏گردد و دارایی می‏تواند به به دست آوردن‏ قدرت بیانجامد، پس طبقه ی نوخاسته ی شهری در اروپای غربی، ایجاد دادگاه های مستقل شهری‏ با هیأت منصفه، انجمن‏های صنفی با اقتدار کامل و حتی کلیساهای صنفی را در دستور قرار می‏دهد و شهر با برنهادن دستور شهری و قوانین مدنی ویژه ی‏ خود، و مهم تر از همه ایجاد ارتشی غیرحرفه‏ای از میان شهروندان، به خودفرمانی‏ نسبی می‏رسد. انتخابی بودن کارگزاران شهری، تشکیل انجمن‏های گوناگون صنفی و غیرصنفی، زمینه‏ساز تشکیل حزب سیاسی و مبارزه ی عقلانی احزاب برای به دست آوردن جای گاه های‏ حاکمیتی می‏شود. بروکراسی مدرن به مانند چهارچوب اداری عقلانی سامانی که‏ کسب و کار عقلایی را شدنی می‏سازد، به رویه‏ای سازمانی دگر می‏شود و سامان عقلایی در دل شهر خودفرمان دربرگیرنده ی شهروندان دارای حقوق و برخوردار از امتیازهای جامعه ی مدنی زاده شده و سرمایه داری شکل می گیرد.
وبر، در کنار عامل عقیدتی و ارزشی پروتستانتیسم که به سامان عقلایی می انجامد، به واکاوی گروه‏های اجتماعی و اندازه ی توانایی آنان در به کار بستن‏ حاکمیت پرداخته، پیدایش شهر و سرمایه‏داری در دل شهرهای نوپا را به‏ تحولات قدرت و دست‏به‏دست گشتن آن نیز پیوند می‏دهد و در نتیجه، عامل‏ سیاسی را هم‏تراز عامل عقیدتی در دگرگونی های ساختار جوامع انسانی میانجی گر‏ می‏داند، بدون آنکه از اهمیت عامل اقتصاد چشم پوشد.
شهری که ماکس وبر از آن گفته است، تنها در لحظه‏ای ویژه از تاریخ سر بر می‏آورد، می بالد و آرام‏آرام معنای خود را از دست می‏دهد. وظیفه ی تاریخی شهر نیز توسعه‏ی خودبسنده و جدا از حکومت‏ متمرکز و جان دادن به طبقه‏ای است که از راه یک پارچگی شهرهای خودفرمان رویاروی حاکمیت قرار گرفته، و بدین گونه، هستی بخش نظامی نوین‏ می‏گردد.

شهر در گذر زمان

ویژگی ها
مترجم: شیوا کاویانی
ناشر: شرکت سهامی انتشار
نویسنده: ماکس وبر
برند شرکت سهامی انتشار

نظرات کاربران درباره شهر در گذر زمان

نظری در مورد این محصول توسط کاربران ارسال نگردیده است.
اولین نفری باشید که در مورد شهر در گذر زمان نظر می دهد.

ارسال نظر درباره شهر در گذر زمان

لطفا توجه داشته باشید که ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
طراحی و اجرا: فروشگاه ساز سبدخرید