سیاست شادکامی
شاید اگر به برخی کشورهای در حال توسعه سفر کرده باشید با این واقعیت عجیب روبرو شدهاید که به نظر میرسد میزان شادی و رضایت مردم آنجا به رغم رفاه کمتر، از مردم ایران بیشتر است. دلیل این امر چیست؟ چرا ما ایرانیها آنقدر که درآمد سرانهمان اقتضا دارد شاد نیستیم و از زندگی رضایت نداریم؟ چرا کمتر کسی در گفتگوهای روزمره از تجربیات خوب خود سخن میگوید و معمولا بیشتر مشکلات و ناملایمات به همدیگر منتقل می شود؟
به نظر میرسد که وقتی میتوان به این سوالات مهم پاسخ داد که درک درستی از شادکامی (happiness) داشته باشیم. معمولا وقتی سخن از شادکامی به میان میآید انبوه کتابهای زرد با عنوان چند راه موفقیت، چگونه خوشحال زندگی کنیم، یا رموز پیشرفت و مسائلی از این دست با عکس افرادی خندان به ذهن متبادر میشود. همین امر افراد جدی را از خواندن این کتابها و دنبال کردن جدی این مسئله مهم باز میدارد. خوشبختانه کتابی به فارسی ترجمه شده که اتفاقا موضوع شادکامی را نه از منظر نشریات زرد، بلکه از منظر تحقیقات علمی و براساس مقالات منتشره در نشریات آکادمیک تحلیل کرده است. همین امر این کتاب را به کتابی متمایز از کتابهای رایج و کتابی ممتاز برای خواندن تبدیل کرده است.
فصل اول کتاب با عنوان آنچه محققان کشف کردهاند به شکلی بسیار جالب و با دقتی بسیار عالمانه وضعیت شادکامی در جهان و عوامل تعیین کننده شادکامی را براساس تحقیقات موجود گزارش کرده است. به عنوان مثال ابتدا به این سوال پاسخ داده میشود که چه رابطهای بین میزان شادکامی و درآمد برقرار است. نکته مهم و ارزشمند در این کتاب این است که نویسنده تحلیلهای مختلفی که از ارقام می توان استخراج کرد را به نقد میکشد و اجازه نمیدهد خواننده زود به یک قضاوت مبهم از یک رابطه آماری دست یابد. در ادامه نقش جنسیت و نژاد، وضعیت تاهل، بچهدار شدن، روابط اجتماعی، سلامت، فعالیتهای داوطلبانه و نیکوکاری و کیفیت حکومت در شادکامی مورد سنجش قرار میگیرد. خواندن این فصل نه تنها برای همه مردم جذاب و آموزنده است بلکه برای محققان علوم اجتماعی نیز درسآموز است، چرا که میآموزند چطور از قضاوت سریع بر اساس آمارها خودداری کنند و چگونه میتوان تحلیلهای مختلفی از یک واقعیت آماری به دست آورد.
در فصل دوم موضوع سنجش شادکامی محل بحث قرار میگیرد و نشان داده میشود که نحوه سنجش شادکامی اثرات قاطعی بر قضاوت افراد در مورد شادکامی دارد. فصل سوم به این موضوع اختصاص یافته که آیا افزایش شادکامی میتواند هدف سیاستگذاری باشد. نویسنده در اینجا تلاش میکند تا نشان دهد که به رغم اینکه در ابتدا تصور میشود چنین هدفگذاری کار ساده و با ارزشی باشد در عمل با دشواریهای زیادی روبرو است. فصل چهارم به این نکته میپردازد که چرا در آمریکا با وجود اینکه درآمد سرانه در طی چهل سال گذشته پیوسته افزایش زیادی یافته اما میزان شادکامی افزایش قابل توجهی نداشته است و سپس این سوال را مطرح میکند که آیا صحیح است که افزایش رشد اقتصادی به عنوان یک هدف تعیین شود؟ فصل پنجم به این مسئله میپردازد که نابرابری در آمریکا متفاوت از اروپاست اما بدتر بودن نابرابری در آمریکا وضعیت تلخکامی (عکس شادکامی) بدتری در آمریکا ایجاد نکرده است. در این فصل این ایده که همین یک تصور در مورد امکان رشد اجتماعی بر اساس تلاش در آمریکا چنین معمایی را ایجاد کرده تشریح می شود.
فصل ششم به مسئله حقوق بازنشستگی، تحولات بازار مالی و تاثیر آن بر پس انداز، احتمال بیکاری و نهایتا تامین مالی خدمات درمانی در آمریکا اشاره میکند و نشان میدهد که هر کدام چگونه بر روی شادکامی تاثیر دارند. فصل هفتم به سه موضوع دردهای مزمن، اختلالهای خواب و افسردگی اختصاص دارد و نشان میدهد که هر کدام از این امور تا چه حد روی کاهش شادکامی موثرند و در مورد راههایی که حکومت میتواند از طریق آن برای مقابله با این امور مداخله کند را تشریح میکند. فصل هشتم به ازدواج و خانواده اختصاص دارد. ابتدا به این سوال میپردازد که آیا حکومت میتواند کاری کند که ازدواجهای موفق بیشتر شوند؟ در ادامه این موضوع مطرح میشود که آیا میتوان در سطح سیاستگذاری کاری در دوران کودکی برای بچهها انجام داد که وقتی بزرگ میشوند شادکامتر باشند؟ در اینجا نویسنده گزارش جالبی از برخی اقدامات آزمایشی و پیچیدگیهای انجام آن در سطح ملی بیان میکند.
فصل نهم اشاره دارد که هدف آموزش و پرورش به مرور زمان از پرورش افرادی که در زندگی موفق و شادکام باشند به افرادی مولد که درآمد اقتصادی بیشتری داشته باشند و رشد اقتصادی را افزایش دهند تبدیل شده و این امر یک انحراف در فلسفه تعلیم و تربیت آمریکا بوده است. وی این امر را منحصر به مدارس نمیداند بلکه نشان میدهد که در آموزش عالی آمریکا نیز به تدریج دروس علوم انسانی که چنین کارکردهایی داشتند به مرور زمان از زمره دروس اجباری کنار گذاشته شدند و دروس بازار محور جایگزین شدند. نهایتا فصل دهم به کیفیت حکمرانی در آمریکا اختصاص دارد. در ابتدا شواهد مختلفی عرضه میشود که نشان میدهد عموم آمریکاییها رضایت چندانی از عملکرد نظام سیاسی این کشور ندارند و آن را به شدت ناکارآمد میدانند اما در ادامه با استفاده از شواهدی نشان میدهد که دولت در این کشور توانسته در بسیاری از اولویتهای معیشتی مردم بهبودهای قابل توجهی ایجاد کند ولی ذهنیت مردم علی رغم این تغییرات بهبود نیافته است.
در مجموع باید گفت که کتاب سیاست شادکامی حاوی بینشهای بسیار خوبی است. شاید یک شاخص آموزنده بودن یک کتاب این باشد که چقدر آموزههایش با تصورات شهودی هر فرد عادی متفاوت است و چگونه به افراد نشان میدهد که این تصورات شهودی اشتباه هستند. از این جهت کتاب سیاست شادکامی کتاب بسیار بصیرت افزا و آموزندهای است. خواندن این کتاب به نظرم برای هر فردی آموزنده است و بخشی از یافتههای آن را میتواند برای بهتر زیستن به کار گیرد. از آن مهمتر اینکه همه کسانی که به نحوی با مقوله سیاستگذاری سروکار دارند از این کتاب میتوانند استفاده بهتری کنند چرا که هدف اصلی کتاب این است که نشان دهد چگونه میتوان از تحقیقات مربوط به شادکامی برای اصلاح سیاستگذاری در جهت افزایش شادکامی استفاده کرد. ترجمه کتاب نسبتا موفق است و ناشر از شیوه خاصی در ویراستاری استفاده کرده که خواننده به سرعت با آن مانوس می شود. خواندن این کتاب جذاب واقعا برای همه قابل توصیه است.
سیاست شادکامی
ویژگی ها | |
---|---|
مترجم: | نرگس سلحشور |
ناشر: | نگاه معاصر |
نویسنده: | درک باک |
برند | نگاه معاصر |