چشم روشنی
فصل 3 :
خودم هم باورم نمی شد هر سه را با هم به دست آورده باشم . سید جواد هم جانباز بود ، هم طلبه و هم سپاهی . نسبت به لباس سبزش حس خوبی داشتم . فکر می کنم همه اش صدقهسری دایی علی اصغرم باشد .
از بس که به او وابسته بودم ، لباس سبزش هم برای من خواستنی بود .فقط من اینطور نبودم ، همه شیفته اش بودند.
وقتی برادر پنجمم سال 65 و دقیقا یک سال بعد شهادتش به به دنیا آمد ، اسمش را علی اصغر گذاشتند . برای مادر بزرگم که این حس دوست داشتن، بیشتر از همه بود. اینقد که وقتی می خواستند از خرمشهر برمان گردانند ، دلش رضا نمی داد بدون او برگردد.
چشم روشنی
ویژگی ها | |
---|---|
تعداد صفحه: | 170 |
سال چاپ: | 1400 |
قطع: | رقعی |
ناشر: | شهید کاظمی |
نویسنده: | کوثر لک |
برند | موسسه شهید کاظمی |
نظرات کاربران درباره چشم روشنی
نظری در مورد این محصول توسط کاربران ارسال نگردیده است.
اولین نفری باشید که در مورد چشم روشنی نظر می دهد.