داستان یک روح

داستان یک روح

بوف کور داستانی است سوررئالیستی ؛ در آثار سوررئالیستی مطالب و وقایعی که ورای(sur) واقعیات و حقایق (real) متعارفند مطرح می شوند . منشاء این مطالب توهمات یا واقعیات دیگرگونه ضمیر ناخودآگاه یا به زبان غیر فنی روح است در این گونه آثار با تظاهرات و تجلیات ناخودآگاه روح مواجهیم .

بوف کور داستان انشقاق روح تامه بشری و وجود کلی واحد به دو جزء است : مذکر و مونث ؛ مرد و روان زنانه درونش ( آنیما ) ؛ زن و روان مردانه درونش ( آنیموس )؛ خود آگاه و ناخودآگاه ؛ زندگی درونی و بیرونی و این اساس آئین تانترا از آئین های مذهبی و فلسفی هند است بر طبق این آئین یرای نجات از مصائب دنیوی می باید این ثنویت را به توحید نخستینه باز گرداند ...

نویسنده در شرح ماجرای تضاد بین این دو گانگی و کثرتی که از وحدت زاده است هم نگاه بیرونی دارد و هم نگاه درونی؛ این جهانی و آن جهانی؛ زمینی و اثیری ؛ هم سرنوشت یک انسان خاص ( نویسنده ) و هم انسان به مفهوم مطلق ( انسان نوعی ) . بوف کور گلایه ای است از این کثرت ؛ از این انشقاق از این دو جنبگی فنا آفرین آشتی ناپذیر ؛ از این ثنویت به انزوا کشاننده و آرزوی وحدت و در نتیجه جاودانگی را مطرح می کند ...

در بوف کور همه قهرمانان مرد در حقیقت یک نفر و همه قهرمانان زن یک شخصیت بیش نیستند و در نهایت مرد و زن هم یک نفرند یعنی باید یک وجود باشند هدف تحقق یک وجود متحد است

بوف کور دو بخش دارد بخش اول داستان آن روح اثیری است که نویسنده می خواهد با آن تنها بماند و متحد شود اما نمی تواند و سر انجام زن اثیری می میرد یا کشته می شود . بخش دوم بوف کور داستان لکاته است که نویسنده جنبه جسمی و شهوانی و دنیوی و زمینی آن را در نظر دارد .

این آن جنبه روح است که مسئول زندگی متعارف و فعالینهتی اجتماعی است و مورد نفرت نویسنده است البته می کوشد که او را به وضعیت زن اثیری تعالی دهد اما نمی تواند به وحدت رسد و سر انجام او را هم باگزلیک می کشد ...