سیاه قلب
«مگی» و پدرش «مو» ، عاشق کتاب هستند و زیاد کتاب میخوانند. مو نیروی عجیبی دارد ؛ او میتواند با بلند خواندن شخصیتهای کتاب را به دنیای واقعی بیاورد ، اما شخصیتهای داستانی وارد زندگی آنها شده و دردسرآفرین شدهاند. شب قبل از سفر بیگانهای وارد خانهی آنها میشود ؛ مگی از او میترسد ... بیگانه کسی نیست ، جز «گرد انگشت» ، یک شخصیت داستانی خسته از دنیای شلوغ و پرسروصدا که حالا میخواهد برگردد به کتاب.
ماجراهایی پیش میآید و مگی میفهمد مو با هدف مخفی کردن کتاب «سیاهقلب» راهی سفر شده است. مو کتاب را در کتابخانهی «خاله الینور» مخفی میکند ، اما شبانه آدمهای «کاپریکورن» ، یکی دیگر از شخصیتهای کتاب سیاهقلب ، سر میرسند و مو و سیاهقلب را با خودشان میبرند. خاله الینور و مگی برای نجات جان مو به محل اقامت کاپریکورن میروند.
درزندان مگی پی به راز عجیبی میبرد : مو میگوید یک روز که داشته با صدای بلند سیاه قلب را میخوانده ، گردانگشت و باستا و کاپریکورن از توی داستان آمدهاند بیرون و مادر مگی به همراه دو گربهای که همیشه موقع خواندن کتاب روی دامن او مینشستهاند رفته توی کتاب.
گردانگشت میخواهد برگردد به کتاب ، اما کاپریکورن و باستا میخواهند مو با جادوی زبانش شخصیتها را جابهجا کند. اینکه چه اتفاقی میافتد ، آیا مادر مگی برمیگردد به دنیای واقعی و گردانگشت وباستا و کاپریکورن به خواستهی خود میرسند ، چیزی است که در کتاب سیاه قلب نوشته شده.
سیاه قلب
ویژگی ها | |
---|---|
مترجم: | کتایون سلطانی |
ناشر: | افق |
نویسنده: | کورنلیا فونکه |
برند | افق |