درس خواندن هرگز از بین نمیرود، بلکه از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد
۶ مرداد ۱۳۹۷ ۰۴:۱۹:۰۳ ب.ظ
درس خواندن هرگز از بین نمیرود، بلکه از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد
آنچه که ما دهه شصتیها را از بقیه دنیا جدا می کند نه فقط جنگ و محرومیت و پیت نفت و توپ سه لایه و صف شیرِشیشه ای بود، بلکه مدرسه و درس خواندن ما هم با بقیه نسلها فرق میکرد.
امروزه حداقل در شهرهای پیشرفته و بزرگ نمیتوان نگاه چپ به دانشآموزی کرد. البته که بچه های این نسل، هم باهوشتر شده اند، هم سقف مطالباتشان از توپ پلاستیکی سه لایه، به تبلت ها و گجت ها ارتقاء پیدا کرده. بالتبع کتاب های درسی هم کلی تغییر کرده و به همراه آن کلی کتابهای کمک آموزشی و کمک درسی آمده. در کنار اینها کلاس های فوق برنامه و آموزشی و تست و آزمون بسیاری هم وجود دارد.
اما برعکس نسل جدید، پدرهای ما ، تنبیههای بدنی مختلف، مثل با خطکش زدن، خودکار لای انگشت گذاشتن، چک و لگد و یا حتی کله در لوله بخاری کردن را که یادآور اردوگاههای کار اجباری نازیها بود، را تجربه کرده بودند، اما خشونتی که ما و نسل دهه شصتیها تجربه کردیم درد بدنی نداشت!
ما حد فاصل نسل پدرها با فرزندانمان هستیم. همین کار را سخت میکند! چرا که نه رومی بودیم نه زنگی.. نه سیاه بودیم و نه سفید.. مثلاً معلم های عزیز و فداکارمان موقع تنبیه کردنمان همیشه عذاب وجدان داشتند و تکلیفشان با خودشان روشن نبود.
مثلاً یادم است کلاس اول که بودیم بالاسر میز معلممان یک کمد کوچک روی دیوار نسب بود که هیچ وقت درش باز نشد، اما احتمالا جعبه کمکهای اولیه بود. معلممان هر وقت می خواست شاگرد تنبل و درس نخوان و یا هرکسی که شیطنت می کرد را تنبیه کند با خشونت گفتاریِ تمام، تهدید می کرد که شخص مورد تنبیه را در آن کمد، که پر از موش وعقرب و انکبوت و خرچنگ!! بود، زندانی می کند. وگویا چون شیوهاش جواب داده بود، بچه تنبلهای کلاسهای دیگر را نیز برای تنبیه به کلاس ما میآوردند و متاسفانه گاهی از ما به عنوان مامور عذاب و کمک دهنده به معلم نیز استفاده می کردند. خب البته که ما هم دوست نداشتیم به جای قربانیان باشیم!
اهمیت مقوله آموزش
ما جراحت جسمی بر نمیداشتیم، اما در حد مرگ می ترسیدیم.
من دقیقا همان موقع بود که دوزاریام افتاد و بعد از آن، از این روش برای انتقام از خواهرکوچکترم وقتی که دعوا می کردیم استفاده می کردم! ( البته او متولد دهه 70 بود) مثلاً بعد از کلی کتک کاری و چنگ زدن و موکشیدن، وقتی می دیدم هنوز داریم نفس می کشیم، آخرین تیر ترکش را به او می زدم و به او توضیح می دادم که چقدر وجودش اضافیست و خانواده ما با وجود من و برادرم نیازی به دختر دیگری نداشتند و او ناخواسته است!
هیولایی به نام کنکور
بزرگتر که شدیم سایهی هیولایی به اسم کنکور، بر سرِ سرخِ ما افتاد. البته نه اینکه پدر و مادرهای ما با آن درگیر نبودندو یا فرزندان ما در گیر آن نخواهند بود. نه. اما ما واقعاً بلا تکلیف بودیم، چون رسیدن به پایه دیپلم برای پدرو مادر های ما معنی دیگری داشت و برای خودش موفقیتی به حساب می آمد اما برای ما تازه اول بدبختی بود!
همین باعث شد که برای ما بازار انواع کلاسهای کنکور و کتابهای کمک درسی و کمکآموزشی گرم شود.اگر می خواستیم رتبه خوبی در کنکور کسب کنیم ناگزیر از خریدن کتابهای کمک درسی و شرکت در کلاسهای کمک آموزشی بودیم. البته زمان ما آنقدرها امکانات نبود . اما بد هم نبود.
خاطرم هست که درسهایی که من در آن بسیار ضعیف بودم، ریاضیات و آمار، عربی و دین وزندگی بود.
برای این که بتوانم از پس این قول بی شاخ و دم بربیایم، و در درسهایی هم که ضعیف بودم تقویت بشوم، در اولین قدم در یک موسسه آزمون های آموزشی ثبتنام کردم. پشتیبان عزیزم، هر هفته با من تماس می گرفت وبهم برنامه درسی می داد. هر دوهفته یکبار هم آزمون می دادم.
چند تا کتاب کمک آموزشی از جمله کتاب کمک درسی دین وزندگی گاج رو هم خریدم . شاید به نظرتان مسخره باشد و بگویید تو عجب خنگی هستی! مگر درس دین و زندگی هم کمک آموزشی می خواهد؟
اما در جواب به شما خواهم گفت بله. نه تنها درس، بلکه در هر چیزی که در درک و یا مهارتش ضعیف هستید، باید به تمرین و تکرار و برنامه ریزی برای بهتر شدن در آن بپردازید.چه آموزش وتربیت یک نسل، چه درک یک رابطه وانسان و چه درس دین وزندگی! باید بسیار تمرین و تکرار کرد تا دقیق و صحیح آموخت آنچه را که مبهم است و گنگ .
دو چیز در زندگی، سعادت انسان را تضمین خواهد کرد : آموزش و آموزش
ای کسانی که تا مقطع لیسانس، کارشناسی ارشد و یا دکترا درس خوانده اید، هرگز نپندارید که لحظه ای از آموختن بی نیاز و جدا می شوید. البته می توانید جدا شوید. اما اگر این کار را کردید، خود را از مسیر مقدستان جدا انداخته اید.
البته همه ما به خوبی می دانیم که مدرک تحصیلی نشاندهنده شعور و معرفت نیست. وچه بسیار افرادی که به مدارج عالیه تحصیلی رسیده و گاهاً در مشاغل حساس به کار گرفته می شوند، اما درک صحیح و جامعی از موقعیت و جهان خود ندارند.
تجربه و فهم که مقوله بسیار مهمی است، فقط در کلاسها عرضه نمی شود. و خوب است تفاوت دانشجویان و دانش آموزان را با هارد اکسترنال بودن، مشخص کنیم و بدانیم و آگاه باشیم که دانشآموزان ما تنها کارشان بار کردن علم نیست و باید قدرت و قوت تحلیل و آنالیز داشته باشند. ما می بایست حس فراموش شده خود را در مورد کنجکاوی و جستوجو ، را بازیابیم.
برای این منظور آنچه بیش از همه کمک به حالمان خواهد کرد، مطالعه و خواندن است. اینکه در روز ساعتی را به کتاب خواندن بپردازیم و یا عضو سایت و یا گروهی در شبکه های اجتماعی شویم که کتابهای خوب و مفید را به ما معرفی می کند، ما را در مسیر آموزش می اندازد.
سالها پیش در مقاله ای خواندم که اکثر انسانها پس از بلوغ، حس تشنگیشان را از دست می دهند. یعنی به طور روزانه، نیازی به نوشیدن آب احساس نمی کنند. دلیل آن هم رسیدن آب به بدن از طریق غذا و یا رطوبت هواست و حتی خیلی از مواقعی که ما به اشتباه فکر می کنیم گرسنه ایم در واقع تشنه ایم و نیاز ما آب بوده، نه غذا!
برای آنکه حس تشنگی به انسان برگردد و انسان نیازش به تشنگی را از گرسنگی تمییز دهد، باید بسیار آب بنوشد.
دقیقاً برای بالا بردن سطح فهم و درک و تجربه باید نیاز فراموش شدهمان به مطالعه را بفهمیم و به جای جواب دادن به نیاز کاذب بالا بردن تحصیلات بدون هدف درست، مطالعه کنیم تا حس کنجکاوی و اقناع آن به ما باز گردد.
اگر با من موافقید، برای شروع می توانم بانک کتاب کمک درسی یکتا بوک (یکتا مهر) را به شما معرفی کنم که این آدرس سایتاش می باشد: https://www.yektabook.com و البته این هم صفحه مربوط به کتابهای درسی : در این بانک کتاب، شما می توانید به راحتی هر نوع کتابی را که می خواهید پیدا کرده و خریداری کنید.
از کتابهای درسی و کمک درسی گرفته تا علمی، مذهبی و رمان و داستان .
امیدوارم این یار مهربان را فراموش نکنید.