مدرن ها
- فصل نخست این کتاب متعلق است به «مدرنیته»، با عنوان «مدرنیته از مفهوم تا واقعیت». جهانبگلو که مدرنیته یا به قول داریوش آشوری «مدرنیت» از دغدغههای اصلیِ ذهنش است در این مقاله ضمن پرداختن به واژهشناسیِ واژهی modernity، محورهای شکلگیریِ مدرنیته را مورد بررسی قرار میدهد.
۲- فصل دوم با این جمله آغاز میشود: “روشنفکر مشخصترین چهرهی مدرنیته است.” این مقاله نگاهی جامع و در عین حال موجزی دارد به مفهوم و شخصیت «روشنفکر» به مثابه “چهرهی محوری «شهروندیِ» مدرن که ارزشهای اساسیِ تشکیلدهندهی فضای سیاسی و فرهنگیِ مدرنیته را در عین دفاع از آنان به محک اندیشهی انتقادی میسپارد.”
از آنجا که مفهوم روشنفکر از همان ابتدا مفهومی مجادلهبرانگیز بودهاست، این جستار ما را با ویژگیها، ارزشها و آرمانهای انسان روشنفکر آشنا میسازد.
۳- فصل سوم به روند شکلگیریِ مفهوم شهروندی در آتن قرن پنجم پیش از میلاد میپردازد؛ این بخش ما را با مفهوم “Politeia” که “لفظی است کلی که نه تنها به شهروندی، بلکه مجموعهی جامعهی شهری و نظام نهادهای دولتشهرِ (Polis) آن زمانِ آتن اطلاق میشود” آشنا میسازد.
۴- فصل چهارم این کتاب که عنوان آن «دموکراسی و حقوق بشر» نام دارد، مباحثی را درباره تفکر حقوق بشری، فلسفهی حقوق بشر، مقام فرد در قانون و حقوق مدنیِ فرد مطرح میسازد و در پایانِ این مقاله، جهانبگلو مفاهیم دموکراسی و حقوق بشر را با ظرافت و ذکاوت ویژهای به یکدیگر مرتبط میسازد و آنها را لازم و ملزوم یکدیگر معرفی میکند. وی ریشهی وجودیِ دموکراسی “به عنوان تنها نهاد سیاسیِ اجتماع بشری که بر مبنای احترام به دو اصل «فردیت» و «خلاقیتِ» خودمختارِ افرادِ اجتماع پایهریزی شده است” را در «فلسفهی حقوق بشر» و کالبد حقوقیِ آن را در «حقوق مدنی شهروندان» میداند و از آنجا که “فلسفهی حقوق بشر جوهر خود را در جهت آزادی و خودمختاری انسان مییابد”، تفکر حقوق بشر را در منطق ایدهئولوژیها مظروفناپذیر میداند و فلسفهی حقوق بشر را تنها ریشهی وجودیِ جوامعی میداند که دارای ماهیتی غیرایدئولوژیکاند. از این رو جهانبگلو تفکر دربارهی حقوق بشر به منزلهی نخستین و واپسین سنگر آزادی انسانها را مقدم بر هر اندیشهی دموکراسی میداند.
۵- «حقیقت گاندی» عنوان مقالهای است که جهانبگلو آن را در وصف گاندی نوشته است. «گاندی» (موهندس کارمچا گاندی) یا همان مهاتما (دارندهی روح بزرگ)، شخصیت بیبدیل و نمونهی قرن بیستم که اگر بهواقع «روح» وجودی خارجی و نمادی عینی داشته باشد، روحِ بزرگ او سمبل بینظیر آن است. شیوهی زندگی، آموزههای تساهلگرا و میراث اندیشههای فلسفیِ این حقیقتجوی خندانرو، بهعنوان پیامآور مفهوم دوری از خشونت در خشونتبارترین سده تاریخ بشریت، انسانیترین و راهگشاترین آیین و روش اخلاقی در عصر پسامذهب است.
۶- «رابیندرانات تاگور»، شخصیت مدرن دیگری است که در این مجموعه جای دارد. بهدلیل سبک ساده، تخیل سرشار و قوهی ادراک عمیق تاگور از یک سو و از سوی دیگر به دلیل جاذبهی تکاندهنده و پرقدرتِ آثار او که برخاسته از بینش فلسفی و حکیمانهی تاگور در باب مسائل بشری است، جهانبگلو تاگور را چهرهای بیهمتا و استثنایی در ادبیات مدرن میداند که در عین آنکه شاعر و ادیب دورهی رنسانس سیاسی و ادبیِ هندِ مدرن است، مبشر و پیامآورِ پیغامی جهانی نیز هست. این اعتقاد تاگور که “زمان آن فرا رسیده که ما درهای خانهی خود را به روی جهان بگشاییم … و با کنار گذاشتن هرگونه غرورِ کاذبی، از نورِ هر چراغی که در گوشهای از جهان روشن میشود شادمان شویم، زیرا بهخوبی میدانیم که این نورِ مشترکی است که بر خانهی ما نیز میتابد” توجیهی است موجه در مدرن نامیدن رابیندرانات تاگور از سوی رامین جهانبگلو.
جهانبگلو با مقایسهی مفهوم حقیقت نزد گاندی و تاگور، بینش تاگور از حقیقت را بیشباهت به مفهوم حقیقت در نزد گاندی نمیداند. همچنان که معتقد است تاگور مانند گاندی با سنت دیرینهی عزلتگزیدن و کنارهگیری از جهان قطع رابطه میکند.
۷- در فصلی از این کتاب، جهانبگلو با نگاهی جامع به زندگی و آثار «تئودور آدورنو» سعی در شناساییِ عناصر تأثیرگذار در شکلگیریِ شخصیت و اندیشهی این متفکرِ بنامِ مکتب فرانکفورت دارد؛ مواردی همچون زندگی و تحصیل در شهر فرانکفورت و تألیف رسالهی دکتریاش در باب تفکر ادموند هوسرل و سپس اقامت در وین و آشنایی با مکاتب مختلفِ فلسفی و هنری و جو فلسفیِ نوکانتیِ حاکم بر آن زمان؛ بازگشت به فرانکفورت و شرکت در جلسات درس هانس کورنلیوس؛ ملاقات با والتر بنیامین و از این طریق آشنایی با حلقهی دوستان وی از جمله ارنست بلوخ، برتولت برشت، کورت وایل و هانس آیسلر (گروهی که دغدغهی ذهنیشان رابطهی مارکسیسم و هگل بود)؛ کار بر روی فلسفهی کِیر کگارد بهعنوان رسالهی استادیِ آدورنو در نزد پل تیلیچ؛ آشنایی با ماکس هورکهایمر و مؤسسهی تحقیقات اجتماعی فرانکفورت؛ طرح نظریهی انتقادی هنر؛ همزیستیِ آدورنو با موسیقی از سنین نوجوانی و آشنایی با آرنولد شوئنبرگ – مبدع موسیقیِ آتونال – و بیان موسیقاییِ نوین او و در نهایت زندگی در تبعید.
۸- «کارل پوپر» از دیگر متفکران مدرنی است که طبیعتاً به دلیل ویژگیها و تأثیرات عمیق وی بر جریانهای علمی و فلسفی مدرن، نمیتوانستهاست از دید رامین جهانبگلو پنهان بماند. ایشان در فصلی از این کتاب به پوپر بهعنوان یک فیلسوف اصلاحطلب و روشنگر که متکی بر اندیشهی انتقادی است پرداختهاست و اهمیت این شخصیت علمی- فلسفی را از این جهت مهم دیدهاند که “در دورانی که «عقل» به نام پستمدرنیسم یا شالودهشکنی آماج حملات بسیار زیاد است، عقلگراییِ انتقادیِ پوپر میتواند موثرترین شیوه برای دفاع از آرمان عقل بهشمار آید.” کارل پوپر نویسندهی اثر مهم «جامعهی باز و دشمنان آن» یک عالم و متفکر سیاسی مدرن نیز هست؛ اندیشهمندی که شایسته است وی را جدیترین مدافع و شارح جامعهی متکثر و دموکراتیک بنامیم. از دید جهانبگلو امتیاز اساسی تفکر سیاسی پوپر در این است که “ما را از تمام رویاهای کمال اجتماعی رویگردان میسازد، رویاهایی که غالباً در عمل به اشکال مختلف توحش میانجامند.”
۹- شخصیت دیگری که در این کتاب به آن پرداخته شده «امانوئل لویناس» استاد فلسفهی دانشگاه سوربن و «فیلسوف صلح و دوری از خشونت» است که دکتر رامین جهانبگلو خود در کلاسهای درس ایشان حضور داشته است. لویناس که خود شاهد خشونت نظامهای توتالیتاریانیستی قرن بیستم بودهاست، یکی از موجهترین چهرههای فلسفیِ اخلاقگراست که “مسئولیت نسبت به دیگری” را مهمترین ضرورت اخلاقی و پایه و اساس تمامی بنیادها میداند و معتقد است “من مسئول دیگری هستم، ولی در قبال مسئولیت خود در برابر دیگری، نباید از او انتظاری داشته باشم.”
۱۰- «پل ریکور» یکی از نمایندگان برجستهی اندیشهی هرمنوتیک نیز در این جمع جای دارد. ریکور معتقد است تاریخِ مدرنیته به ما نشان میدهد که از ژرفترین «تعقلهای سیاسی»، ژرفترین و خطرناکترین «شرّهای سیاسی» سرچشمه میگیرد. جهانبگلو فلسفهی ریکور را پیش از هر چیز “اندیشهای غیردگماتیک و باز که خود را به روی حوزههای گوناگونِ شناخت میگشاید” میداند؛ “فلسفهای که میتوان آن را به منزلهی هستیشناسیِ کثرتگرایی ارزیابی کرد که در مخالفت با هرگونه نظریهی از پیش تعیینشده و وحدتگرا ما را به پرسش دربارهی تجاربِ انسانی در زمینههای سیاست، اخلاق، زبان و زیباییشناسی فرا میخواند.”
۱۱- فیلسوفِ هستی و زمان «مارتین هایدگر» نیز سهمی مهم در این مجموعه دارد. جهانبگلو تلاش کردهاست تا ضمن پرداختن به عمیقترین مسائل جوهریِ اندیشهی هایدگر از طریق مطرح کردن روشِ «وجودشناسی بنیادیِ» وی، به واکاویِ کلیدواژهی Dasein در نزد هایدگر که جهانبگلو آن را “وجود حاضر” مینامد بپردازد و به رمزگشایی برخی از مهمترین مفاهیم ذهنی او برسد.
۱۲- «آیزایا برلین» فیلسوف آزادی، آخرین فیلسوفی است که نویسنده به بررسی آرای وی پرداخته است. “مسئلهی جبر از دیدگاه آیزایا برلین و ارتباط آن با مفاهیم انسان و تاریخ” از یک سو و “طرح پرسش فلسفی و مسئلهی آزادی” از سوی دیگر در اندیشهی برلین مورد بحث قرار میگیرد. برلین ضمن اعتقاد به ناسازگاری مسئولیت با مفهوم جبر میگوید: “در نظامهای سیاسی و ایدهئولوژیک که افراد را مجبور میکنند که به یک نحو در مورد هدفهای زندگی اجتماعی بیندیشند و عمل کنند، دیگر تصور و تفکر در مورد نظریات و مفاهیم فلسفی و سیاسی امکانپذیر نیست؛ چراکه هرگاه دربارهی غایت زندگی اجتماعی توافقِ مطلق و همیشگی حاصل شود، آنچه باقی میماند، مسئلهی طریقهی عمل است و نه انتخاب عمل.” جهانبگلو در تبیین این اندیشه معتقد است “در تاریخ اندیشههای سیاسی به نمونههای گوناگونی در این زمینه برمیخوریم که هر یک به نوعی پرسشهای فلسفی را به منظور دستیابی به آرمان سیاسی طرح کردهاند و این آرمانها به نوبهی خود بر هرگونه پرسش فلسفیِ آتی نقطهی پایانی بودهاند. سه نمونهی اصلیِ این اندیشه را برلین در نزد افلاتون، هگل و مارکس نشان میدهد.”
مدرن ها
ویژگی ها | |
---|---|
ناشر: | نشر مرکز |
نویسنده: | رامین جهانبگلو |
برند | نشر مرکز |