ندای کوهستان

ندای کوهستان

کتاب ندای کوهستان توسط خالد حسینی در 448 صفحه به چاپ رسیده است.

رمان تازه خالد حسینی ندای کوهستان یا در کوهستان طنین انداخت نام دارد که البته با نام های مختلفی و از سوی مترجمان متفاوتی و ناشران متعددی منتشر شده است. تا کنون ترجمه از این کتاب ثبت شده است. نزدیک ده ترجمه به بازار کتاب راه یافته است و ده ترجمه دیگر نیز در راه است و احتمالا تا نمایشگاه بین المللی کتاب تهران منتشر خواهد شد.

ترجمه غبرایی از رمان خالد حسینی این‌گونه آغاز می‌شود: «خب قصه می‌خواهید، من برایتان می‌گویم اما فقط یکی، هیچکدامتان از من بیشتر نخواهید. دیر وقت است و فردا سفری دراز در پیش داریم . آدم ها می آیند و می روند هر کدام با روایتی و در زمانی.شاید بتوان گفت کتاب قهرمان مشخصی ندارد و همه قهرمان داستان خودشانند.

صفحات اول کتاب از عبدالله و پری میگوید خواهر و برادری که فقر آنها را از هم جدا می کند و بعد یکی یکی بقیه وارد می شوند. پروانه ،نبی، ادریس ، ....... ،کسانی که به نوعی به پری و عبدالله مرتبطند.و همه ی اینها می شوند قهرمان روایت خودشان. یکی در افغانستان است ،دیگری در فرانسه و یکی دیگر در آمریکا. آدم هایی که چالش های ذهنی اشان همچون زندگی شان پیش روی خواننده است.

قسمتی از متن کتاب:

پدر هیچ‌وقت عبداللّه‌ را نزده بود. پس حالا که زد، سخت و ناگهان با کف دست کوبید به یک طرف سرش درست بالای گوش، اشک حیرت از چشم‌های عبداللّه‌ جوشید. فوری پلک زد و نگذاشت اشک بریزد. پدر از لای دندان‌های چفت‌شده گفت: «برگرد خانه.» عبداللّه‌ از آن بالا شنید که بغض پری ترکید. بعد پدر کشیده دیگری زد، این‌بار به گونه چپش. سر عبداللّه‌ به یک سو خم شد. صورتش سوخت و اشکش درآمد. گوش چپش زنگ می‌زد. پدر خم شد، صورت سیه‌چرده چروکیده‌اش چنان نزدیک شد که صحرا و کوه و حتا آسمان را از نظر پوشاند. با قیافه‌ای دردکشیده گفت: «گفتم برو خانه، پسر.» عبداللّه‌ جیکش درنیامد. آب دهانش را به زحمت قورت داد، از گوشه چشم به پدرش نگاه کرد و به صورتی که آفتاب را از او پنهان کرده بود پلک زد....

شما می توانید با خرید کتاب ندای کوهستان از بانک کتاب یکتامهر در سریعترین زمان ممکن آن را درب منزل یا محل کار خود تحویل بگیرید.

تلفن:                                                                                      66403535-021