بر سنگ فرش خیس شانزه لیزه

وضعیت موجودی موجود
1 رای
تعداد صفحه: 285
سال چاپ: 1398
قطع: رقعی
مناسب برای: بزرگسالان
موضوع: رمان ایرانی
ناشر: چشمه
نوع جلد: شومیز
نویسنده: مولود قضاوت
قیمت: 45,000 تومان

بر سنگ فرش خیس شانزه لیزه

کتاب بر سنگ فرش خیس شانزه لیزه توسط مولود قضاوت در 285 صفحه به چاپ رسیده است.

این کتاب ساختار جالبی دارد. داستان در هجده فصل تعریف می‌شود و نویسنده فقط برای فصل اول نام انتخاب کرده است: «بی‌گمان خدا هم گریه خواهد کرد بر رنج‌های بشر و کیست که نداند رنج چیست». این عنوان طولانی معنای عمیق پیام نویسنده در این کتاب را آن‌قدر خوب و واضح بیان می‌کند که انگار دیگر لازم نیست فصل‌های بعدی نام و نشانی داشته باشند.

آدم‌های این داستان کسانی هستند که همین گوشه و کنارها زندگی می‌کنند. آرام و بی‌صدا، بدون این دیده یا شنیده شوند، می‌روند و می‌آیند. جنگ دنیای مدرن و سنتی از این آدم‌ها پوسته‌هایی ساخته که درونشان پر است از احساسات و افکار متناقض. مرزهای سنت و مدرنیته هرچند کم‌رنگ، هنوز هم این آدم‌ها را در طبقات متفاوتی قرار می‌دهد. اشتیاق به زندگی پر از رفاه و امکانات و سودای زندگی در غرب، در کنار امید به داشتن خانواده‌ای گرم و صمیمی در همین کوچه‌پس‌کوچه‌های تهران، چیزی است که قهرمانان این کتاب را روز به روز بیشتر از هم دور می‌کند.

خلاصه داستان:

این رمان دربارۀ دختری به نام شیدا است که مجالس روضه خوانی و سخنرانی اش رونق زیادی دارد و در یکی از همین مجالس به همکاری با سازمان تقریب مذاهب دعوت شده و برای تبلیغ اسلام راهی فرانسه می شود

قسمتی از متن کتاب:

پدر خُلقش سرجا نبود. شیدا از بالای سرش که رد شد، دست کشید تو موی زبر و نامرتبش. سر بالا نکرد نگاهش کند. بعد بی‌مقدمه گفت «کو نمکدان‌تان؟ » شیدا نشست کنار بنیامین. نمکدان گل‌سرخی را از تو سفره برداشت و گذاشت یک وجب جلوتر. بنیامین لقمه را تُف کرد و صورتش را لای چین‌های دامن ماهرخ قایم کرد.

ماهرخ گفت «عمه شیدا، یک‌کم بکش آن‌ور، بِنی جایش باز بشود».

شیدا لب‌هایش را کج کرد و ادا درآورد. بنیامین بیشتر اخم کرد. ماهرخ یک تکه نان برداشته بود و با سر ناخن ریزریز می‌کرد، انگار که دانه‌ی کفتر.

پدر گفت «آب‌تان کو؟» زل زده بود به ماهرخ.

ماهرخ بنیامین را از روی پاش سُراند و نشاند. شیدا نیم‌خیز شد. ماهرخ ندیدش یا نخواست ببیندش. رفت سمت آشپزخانه.

پدر گفت «گفتم نگذار با لهراسبی‌ها سرشاخ شود، نگفتم؟ پارسال هم گفته بودم نشود راننده‌ی لهراسبی‌ها. حالا هم لگد زده به همه چیز و یک ماه است بیکار است!» صداش عجیب بلند بود.

ماهرخ با پارچ آب برگشت. دوزانو نشست و لیوان را پُر کرد.

مادر گفت «آن موقع می‌خواست زنش لباس خارجی بپوشد».

پدر جواب داد «می‌گوید پدرزنم گفته بیا برو جنس ببر جبهه. الآن جبهه هست؟ جنگ هست؟»

مادر گفت «جنگ نیست، مین که هست! خبر داری چند تا ماشین تا حالا روی مین ترکیده‌اند، هیچ کجا هم حساب نشده

ماهرخ لیوان آب را گذاشت جلو پدر، دامنش را جمع کرد و نشست.

شما می توانید با خرید کتاب بر سنگ فرش خیس شانزه لیزه از بانک کتاب یکتامهر در سریعترین زمان ممکن آن را درب منزل یا محل کار خود تحویل بگیرید.

تلفن:                                                                                      66403535-021

 

بر سنگ فرش خیس شانزه لیزه

ویژگی ها
تعداد صفحه: 285
سال چاپ: 1398
قطع: رقعی
مناسب برای: بزرگسالان
موضوع: رمان ایرانی
ناشر: چشمه
نوع جلد: شومیز
نویسنده: مولود قضاوت

نظرات کاربران درباره بر سنگ فرش خیس شانزه لیزه

نظری در مورد این محصول توسط کاربران ارسال نگردیده است.
اولین نفری باشید که در مورد بر سنگ فرش خیس شانزه لیزه نظر می دهد.

ارسال نظر درباره بر سنگ فرش خیس شانزه لیزه

لطفا توجه داشته باشید که ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
طراحی و اجرا: فروشگاه ساز سبدخرید