فلسفه ترس

فلسفه ترس

دوربين‌هاي مداربسته، بازرسي‌هاي امنيتي شديدتر در فرودگاه‌ها، انواع دزدگيرهاي پيشرفته؛ هر جا را نگاه مي‌کنيم نمودي از ترس را در جامعه مي‌بينيم. و اخبار هم هر روز با گزارش‌هايي از تهديدهاي مختلف، از خطرات هر روزه زندگي شهري گرفته تا تهديد جنگ و تروريسم، باعث مي‌شود احساس کنيم هر لحظه ممکن است فاجعه‌اي بر سرمان نازل شود. ترس احساس قدرتمندي است. مي‌تواند زندگي ما را نجات دهد. اما مي‌تواند آزادي‌مان را هم از ما بگيرد و آن عنصر حياتي پيونددهنده جامعه يعني «اعتماد» را از بين ببرد. لارس اسوندسن در کتاب «فلسفه ترس» مي‌کوشد ابعاد مختلف اين احساس نيرومند را بکاود و نشان دهد که ترس چيست، چرا و چگونه در هر گوشه از زندگي مدرن رخنه کرده است، و مهم‌تر اينکه چه استفاده‌هاي سياسي از آن مي‌شود. اسوندسن با نگاهي به علوم، سياست، جامعه‌شناسي و ادبيات به وارسي ماهيت ترس مي‌پردازد. از عوامل زيستي و عصب‌شناختي گرفته تا پرسش از اينکه چطور ترس ما را وامي‌دارد در تلاش براي کاهش خطر دست به اقداماتي غيرمنطقي بزنيم. اسوندسن سپس وارد عرصه سياست و جامعه مي‌شود و نقش ترس را در فلسفه ماکياولي و هابز بررسي‌ مي‌کند، به ظهور «جامعه خطرخيز» مي‌پردازد و اينکه چطور ترس اعتماد اجتماعي را تضعيف مي‌کند. او در نهايت اين پرسش را مطرح مي‌کند که آيا راهي براي رهايي از ترس وجود دارد؟ آيا ما مي‌توانيم اين جو ترسي را که امروزه ما را احاطه کرده است بشکنيم؟ اسوندسن در «فلسفه ترس» با پرتو افکندن بر ريشه‌هاي ترس‌هاي موهوم و واقعي‌مان به ما کمک مي‌کند با ترس‌هايمان مواجه شويم و سعي مي‌کند با استدلال‌هايش ما را قانع کند که بايد فرهنگ اميد و اعتماد را جايگزين نگاه ترس خورده کنوني جامعه کنيم.