معشوقه ی ماه
پارک حسابی خلوت بود . روی صندلی با فاصله نشستیم . قرار بود شرط و شروطاشو در راستای پیشنهاد ازدواجش مطرح کنه که ببینم قبول کنم یا نه .
- مهگل
نگاهش کردم و سعی کردم رو گفته هاش دقیق بشم .
- من برای این ازدواج فقط یه شرط دارم . اینکه تا شش ماه نامزد بمونیم. تو این مدت هم صیغه محرمیت بخونیم و فعلا به ازدواج فکر نکنیم. من برای آینده م یه سری برنامه ها دارم که با وجود ازدواج نمی تونم به اهدافم برسم . از طرفی هم نمی خوام تور و از دست بدم . بنابراین ازت می خوام فعلا محرم بشیم که بیرون رفتنمون از نظر تو و مادرت مشکلی نداشته باشه بعد از اون یه تصمیمی می گیریم .. موافقی ؟
تو دلم گفتم : اگه به من باشه که دوست ندارم یه ثانیه هم تحملت کنم ...
و با بی تفاوتی جواب دادم : حرفی ندارم.
تو دلم دو مرتبه گفتم : ازدواج با تو هر چی دیرتر بهتر .
و چه خوب بود که آدم ها این قدرت رو داشتن تا بتونن ذهن هم رو بخونن. و گرنه همین اول راه این بازی لعنتی رو به نفع بهزاد باخت می دادم.
لبخند زد و با شعف خاصی گفت : فردا شب میایم واسه نامزدی . پس فردا هم میریم شمال تا یه آب و هوایی عوض کنیم .. چطوره ؟
جدی نگاهش کردم و گفتم : با مسئله ی نامزدی مشکلی ندارم . ولی نمی تونم مادرمو تو خونه تنها بذارم.. اگه بنا باشه جایی برم باید مادرمم باهامون باشه.
لبخند آروم آروم از رو لباش محو شد. معلوم نبود جچه خیالاتی تو سرشه. انگار میخوایم بریم ماه عسل که اینطور برنامه می چینه . خوبه فقط قراره یه نامزدی ساده باشه انقدر تو تصمیماتی که می گیرهدست و دلبازه..
نفس عمیقی کشید و گفت : خیلی خب ..من حرفی ندارم ، مادرتو هم با خودمون می بریم ... دیگه حرفی نیست؟
مکث کوتاهی کردم و شونه م رو بالا انداختم : نه..
سرشو تکون داد و چیزی نگفت ...
برای مشاهده و خرید کتاب دل تو را حکم می کند کلیک کنید.
معشوقه ی ماه
ویژگی ها | |
---|---|
ناشر: | سخن |
نویسنده: | فرشته تات شهدوست |
برند | سخنوران |