فراسوی نیک و بد
عشق به انسان به خاطر خدا، والاترين و دوردست ترين احساسي است که در ميان بشر تا کنون بدان دست يافته اند. اگر وجدان خود را تربيت کنيم در همان حال که ما را مي گزد، مي بوسد. در عشق حقيقي، روح است که تن را در آغوش ميگيرد. نيچه در کتابش فراسوي نيک و بد اعلام ميدارد که بايد از دگم گرايي در انديشه فلسفي دوري کرد. او حقيقت گرايي مطلق افلاطون را زير سئوال ميبرد و جستجوي خير و حقيقت مطلق را باطل ميداند. وي ميگويد که براي بشر بنياديتر از بررسي حقيقت، جستجوي ارزش آن بوده است و متافيزيسينها همگي به دنبال ارزش گذاري مفاهيم متضاد بودهاند.
نيچه ميگويد که بايد در تضادهاي دوگانه شک کرد. نيز ميگويد از کجا معلوم که اين تضادهاي دوگانه اصلا وابسته به هم و يکي نباشند؟ در فلسفه معين ارزشي بيشتر از نامعين دارد همانطور که ارزش نمود کمتر از حقيقت است. اگر چه نيچه مطرح مي کند که چه بسا اين ارزشگذاريها اشتباه و ظاهربينانه است، اما از نظر وي نادرستي يک حکم باعث نميشود که آن حکم را رد کنيم. او احکام نادرست را براي زندگي بشري ضروري ميانگارد و رد کردن آنها را به معناي رد کردن زندگي ميداند. از نظر او فلسفه فراسوي نيک و بد ضروري است.
فراسوی نیک و بد
سال چاپ:
|
1403
|
قطع:
|
رقعی
|
مترجم:
|
داریوش آشوری
|
ناشر:
|
خوارزمی
|
نوع جلد:
|
شومیز
|
نویسنده:
|
فریدریش نیچه
|
نظرات کاربران درباره فراسوی نیک و بد
نظری در مورد این محصول توسط کاربران ارسال نگردیده است.
اولین نفری باشید که در مورد فراسوی نیک و بد نظر می دهد.
ارسال نظر درباره فراسوی نیک و بد