جامعه شناسی هنر

وضعیت موجودی موجود
6 رای
برند گستره علم و فن
تعداد صفحه: 269
سال چاپ: 1400
قطع: رقعی
مناسب برای: بزرگسالان
موضوع: هنر
ناشر: گستره
نوع جلد: شومیز
نویسنده: امیرحسین آریان پور
قیمت قبلی: 135,000 تومان
قیمت: 125,000 تومان

جامعه شناسی هنر

کتاب جامعه شناسی هنر اثر امیرحسین آریان پور توسط انتشارات گستره در 269 صفحه به چاپ رسیده است.

سوال این کتاب این است که "چگونه هنر را بشناسیم؟" در پاسخ نویسنده در جستجوی روشی برای این شناخت است. روش هنرمند در هنرآفرینی از روش دانشمند در تتبع علمی متفاوت است. ولی اگر بخواهیم درباره هنرمند

یا هنرآفرینی و یا اثر هنری تحقیق کنیم، باید دور از اشراق و با روش های علمی به کار بپردازیم. جریان هنرآفرینی همانند جریان کشف علمی نیست ولی شناخت کار هنری بی گمان شناختی علمی است. یعنی کارکرد هنرمند، هنرآفرینی است ولی شناخت کارکرد هنرمند یا هنرشناسی کاری علمی است و وابسته به مفهوم ها و روشهای علمی است. در نهایت اینکه گرچه هنر زاده شخصیت هنرمند است ولی برای شناخت هنر باید به جامعه روی آورد چون شخصیت هرکس ساخته و پرداخته محیط اجتماعی اوست.
نویسنده هنر را با این دید نگریسته: دید ایستا و دید پویا. در مبحث هنرشناسی ایستا از مختصات و تاثیرات طبقات اجتماعی و فراز و نشیبهای هنر موقتا چشم پوشیده ودر قبال دو طبقه اصلی- خواص وعوام، دو سبک با دو پویش هنری متفاوت در در نظر گرفته است. و در مبحث هنرشناسی پویا تحول و تداخل طبقات را پیش نهاده و هنر را در آن زمینه در نظر گرفته. هنرشناسی ایستا ویژگیهای بنیادین دو سبک را نشان می دهد ولی قادر به تبیین تحولات و تداخلات و سبکهای هنری نیست.
فصول این کتاب به این ترتیب است:
1.    نگرش گوناگون درباره هنر
2.    تبیین هنرهای ابتدایی
3.    آغاز شعر و موسیقی
4.    سیر هنرها
5.    آفرینش هنری
6.    کوششی برای تنظیم روشهای هنرشناسی
7.    سبک شناسی ایستا
8.    سبک شناسی دینامیک
9.    زمینه اجتماعی شعر فارسی

در اینجا به طور خلاصه مباحث هر فصل را بیان می کنیم:
1- نگرشهای گوناگون درباره هنر
باید گفت که شعر و موسیقی و رقص و پیکرنگاری و پیکرتراشی و دیگر فعالیتهایی که امروز مدلول لفظ "هنر" به شمار می روند، با زندگی انسان آغاز شده اند. انسان ابتدایی همچنان که کارافزار و جنگ افزار می ساخت و خوراک و پناهگاه می جست، به کارهای هنری دست می زد. لاندهولم (Lundholm،1953) درباره منشاء هنر از هشت نگرش یاد کرده است:
1.    هنرها از "غریزه بازی" سرچشمه می گیرند (نگرش شیللر و اسپنسر)
2.    هنرها از "غریزه تزیین" پدید می آیند (مارشال)
3.    هنرها از "غریزه خودنمایی" زاده می شوند (بالدوین)
4.    هنرها از اتحاد "غریزه بازی" و "غریزه خودنمایی" می زایند (لانگ فلد)
5.    هنرها محصول تلطیف "غریزه سازندگی" هستند (الکساندر)
6.    هنرها از "غریزه جنسی" بر می خیزند (فروید)
7.    هنرها از تلطیف انگیزه های فطری گوناگون تحقق می یابند (مک دوگال)
8.    هنرها در آغاز برای رفع برخی از نیازهای زندگی عملی بوجود می آیند (هیرن)
چنانکه ملاحظه می شود، همه این نگرشها جز نگرش هشتم، هنرها را به غریزه ها نسبت می دهند که می توان این غریزه گرایی را به سه نگرش اصلی تحویل کرد:
•    هنر غریزه بازی است؛ هنر آفرینی نوعی بازی است و بازی با زدودن نیروهای زاید اورگانیسم، به اورگانیسم آسودگی یا خوشی می بخشد. نگرش دیگر این است که هنرآفرینی نوعی بازی است و بازی به عنوان تقلیدی از رفتار دیگران، وسیله آموختن شیوه های زندگی است.
در انتقاد به این نگرش میتوان چنین گفت: از بررسی جامعه های ابتدایی تا کنون، برخی از فعالیتهای مردم ابتدایی که به دیده متمدنان بی هدف یا تفننی است در واقع فعالیتهایی با هدف هستند و برای برآوردن پاره ای از نیازهای زندگی صورت می گیرند. دیگر اینکه انسان ابتدایی برای حفظ خود و یافتن خوراک دائم در تلاش است و نیروی اضافی برای بازی ندارد. بازی هرچه باشد به اندازه هنرآفرینی پیچیده نیست و نمی توان ریزه کاری های اثرهای هنری را با مفهوم بازی تبیین کرد.
•    هنر زاده غریزه جنسی است؛ داروین و پیروانش برآن بودند که جانواران نر به اقتضای غریزه جنسی به زیبایی آفرینی می پردازند. به عقیده فروید انسان در جریان جفت جویی، تن و محیط خود را می آراید و هنر محصول این آرایندگی و هنرورزی است.
در انتقاد این نظریه می توان گفت که به عقیده زیست شناسان زیبایی برای جانوران مطرح نیست معمولا ماده ها قوی ترین نرها را انتخاب می کنند و نه زیباترین را. در ضمن اگر برخی از جانوران برای جلب جفت به تزئین خود می پردازند، چرا بسیاری از هرگونه خودآرایی برکنارند؟ (مانند میمون) اگر هنر ابتدایی نوعی تزیین برای جلب جفت باشد پس باید سابقه تاریخی هنرهای تزیینی به ویژه آرایش بدن بیش از سایر هنرها باشد در صورتی که این طور نیست.
•    هنر محصول غریزه جمال پرستی است.
ضعف این نگرش به خوبی آشکار است: فعالیت غریزی فعالیتی است که برای موجود زنده حیاتی است در حالیکه جمال پرستی ضروری نیست. انسان ابتدایی به دشواری از عهده فعالیتهای غریزی مهمی مانند تدارک خوراک و پناهگاه بر می آید و نمی تواند مجالی برای برآوردن غریزه های درجه دوم مانند غریزه جمال پرستی داشته باشد.
2- تبیین هنرهای ابتدایی
موافق علمهای اجتماعی، آنچه انسان را از دیگر جانوران ممتاز میکند، چهار گونه فعالیت است: ابزار سازی، گروه زیستی، سخن گویی و اندیشه ورزی. مرد و زن ابتدایی طبعا به یکدیگر تمایل داشتند. در پی این تمایل کودکی زاده می شد. بچه نیاز به مراقبت داشت. به این سبب انسانها در دسته های کوچک گرد می آمدند. بعد از آن ابزارها بوجود امدند که بر قدرت انسان افزودند. انسان به برکت ابزارها اراده خود را بر محیط تحمیل می کرد و آن را تغییر می داد. ابزار سازی ضرورتی را ایجاب می کرد که همان همکاری افراد با یکدیگر بود. چون انسانها به صورت گروهی فعالیت می کردند لازم بود که کنش هایشان با هم هماهنگ شود و با حرکات دست و چهره و صدا با هم علامت دهند. به این ترتیب زبان ساده پدید آمد. با این همه انسان ابتدایی هنوز به حد کفایت بر محیط مسلط نبود و نسبت به جهان بینش کافی نداشت و میان واقعیت عینی و ذهنی فرق نمی گذاشت.
انسان ابتدایی باور داشت که هریک از جانوران و گیاهان جان یا همزادی دارد و اگر کسی بر همزاد چیزی دست یابد، چنان است که بر خود آن مسلط شود. فرض انسان ابتدایی این بود که بر اثر کشیدن تصویر یا ساختن مجسمه یا تکرار رفتار یک موجود، جان یا قدرت آن به دست او می افتد. به این طریق انسان ابتدایی به جادو روی آورد. او با کارهای جادویی با طبیعت سازش میکند و برای زندگی عملی آماده می شود. در این صورت کارهای هنری ابتدایی از جمله تظاهرات جادویی است و از زندگی واقعی انسان نشئت می گیرند. به طور خلاصه، هنر آفرینی، نقاشی، مجسمه سازی و رقص و ... ناشی از زندگی عملی ابتدایی و بخشی از فعالیتهای حیاتی است و از مبارزه با واقعیت زاده می شود و مانند سلاح سازی و تهیه خوراک ارزش حیاتی دارد. فعالیتهای هنری در آغاز جزء لاینفک فعالیتهای ضرور حیات فردی و اجتماعی شمرده می شدند، و از این رو واقعیت صریحا در آثار هنری انعکاس می یافتند. جهانی بودن واقع گرایی ابتدایی یا طبیعت گرایی از اینجاست.
3- آغاز شعر و موسیقی
در جامعه ابتدایی چون جادو با همه فعالیتهای انسان ابتدایی همراه بود، الفاظ نیز ذاتی جادویی دارند. افسون یا جادوی لفظی سبب شده است که در همه جا مردم بکوشند تا مورد نفرین و لعنت دیگران قرار نگیرند. کوشش مردم برای کتمان نام خود از دشمنان، نمونه دیگری است از جادوی لفظی. کارل بوخر(Karl Buecher) اولین بار این نظریه را مطرح کرد که اولا موسیقی با آواز آغاز شد و آواز از تکامل "فریاد کار" و "صدای ابزار" فراهم آمد، ثانیا ابزارهای کار زمینه و مسطوره ابزارهای موسیقی بودند. شعر و موسیقی ابتدایی نیز مانند هنرهای دیگر زاده کار یا زندگی تولیدی ابتدایی است. به طور کلی در همه جامعه های باستان- از چین و هند و بابل تا یونان و اروپای قرون وسطی و عالم اسلام- پدیده موسیقی را زاده پدیده های افلاک و سیارات و فصول و ماه ها و روزها و ساعت ها و بیماری ها و حالات و اعضای بدن می شمردند.
در نظر مردم کهن سال، شعر نیز مانند موسیقی سرچشمه ای لاهوتی دارد. چون شعر ابتدایی از آن همگان است، ناچار زبان حال همه محسوب می شود. همگان آن را خوب درمی یابند و صریحا و عمیقا از آن متاثر می گردند.
4- سیر هنرها
در هر جامعه ای- خواه ابتدایی، خواه متمدن- انسانها، موافق احتیاجات خود، مواد طبیعت را مصرف می کنند. اما این مواد باید دگرگون شوند و به صورت اشیای قابل استفاده در آیند. به ناگزیر انسانها به مدد دستهای خود، ابزارهایی می سازند و به وسیله ابزارها، مواد طبیعت را به صورت کالاهای دلخواه در می آورند. ولی این عمل به وجهی کورکورانه یا ماشینی نیست، بلکه با فعالیتهای درونی نیز همراه است. به این معنی که انسان در عالم خارجی عملا به مداخله می پردازد، ولی اندیشه نیز در مداخله عملی او دخیل است.
در جامعه ابتدایی هر فرد به تمام جامعه تعلق دارد و برای جامعه زندگی می کند و به جمع کاملا وابسته است. در چنین جامعه ای از تقسیم کار خبری نیست و بین فرد و جامعه تضادی پیش نمی آید. بعد از هزاران سال تجربه اندوزی مردم ابتدایی به تدریج بر کارهای مختلف مسلط و کمابیش متخصص شدند. در نتیجه هرکس عهده دار کاری شد و تخصص به تقسیم کار منجر شد و تقسیم کار به پیدایش گروههای مختلف انجامید. به موازات بسط تخصص و گروه بندی اجتماعی، ابزار سازی ترقی می کند و ابزار برای انسان دارای اجر و قیمت می شود. برخی از افراد و گروهها در اوضاع و احوال موافق، مجال می یابند که ابزارهای جامعه ابتدایی را در انحصار خود گیرند و عده ای دیگر درمانده و بینوا شوند. در این حالت اعضای جامعه در دو قطب مخالف گرد می آیند: اکثریت محروم و اقلیت ممتاز. وجه عملی تولید بر دوش اکثریت و وجه نظری آن – جادو- عمدتا در کف اقلیت نهاده می شود. هر یک از این دو قطب در عرف جامعه شناسی "طبقه" خوانده می شود. طبقه گروه بزرگی است که اعضای آن، علی رغم اختلافات خصوصی خود، در تولید اقتصادی مقام مشابهی دارند و از ثروت اجتماعی سهم معینی می برند.
شلر (Scheler) جامعه شناس نامدار آلمانی مختصات جهان بینی طبقه پایین و طبقه بالای جامعه را چنین مقایسه می کند:
طبقه پایین: توجه به آینده/ تغییر طلب/ تصور علی درباره جهان/ واقع گرایی فلسفی/ ماده گرایی/ تجربه گرایی/ خوش بینی به آینده/ تفکر دینامیک/ تاکید بر نفوذ محیط
طبقه بالا: توجه به گذشته/ تاکید بر بودن/ تصور غائی درباره جهان/ انگارگرایی فلسفی/ روح گرایی/ خرد گرایی/ اندیشه گرایی/ بدبینی به آینده/ تفکر ایستا/ تاکید بر وراثت و سنت
پس اقلیت ممتاز از بیم نابود شدن مزایای خود به وضع موجود جامعه پای بندند، بر عکس اکثریت محروم برای دگرگون کردن وضع نامطلوب خود از هر تغییری استقبال می کنند. پس شاهد دو نوع هنر متفاوت هستیم. در یک سو هنرهای ساده و واقع گرای عوام و در سوی دیگر هنرهای آراسته و معمولا واقع گریز خواص. خواص به سبب دوری از واقعیت عملی، آثار هنریی می آفرینند که ارتباطی با عمل جامعه ندارد و از این رو فاقد روح جمعی و واقع گرایی است. بر اثر جدایی آنان از زندگی عملی و نیز تشدید تقسیم کار و تخصص، شعر خواص به تدریج از واقعیت اجتماعی روی بر می تابد تا جایی که منحصرا در دست افراد متخصص "شاعران" قرار می گیرد.
5- آفرینش هنری
محور زندگی انسان سازندگی یا تولید است. تولید امری اجتماعی است که با تقسیم کار فعالیتهای عملی و فعالیتهای نظری به واحدهای کوچکتری تقسیم می شوند. در جامعه غیرمتجانس متمدن، جنبه عینی تولید از جنبه ذهنی جدا می شود. در نتیجه از تقسیم فعالیتهای تولیدی نظری – جادوی ابتدایی – علم و فلسفه و هنر و دین و قوانین اجتماعی و جز اینها بوجود می آید. برای آنکه بتوانیم سیر هنر را در جامعه متمدن دنبال کنیم باید آن را از سایر عوامل زندگی اجتماعی تفکیک کنیم.
اورگانیسم (بدن) انسان در آغاز کار تجهیزاتی ساده دارد و تنها قادر به فعالیتهای غریزی است. تصادم اورگانیسم و محیط سبب تغییر در هر دو می شود و روابط تازه ای میان آن برقرار می شود. "شناخت" یا "شعور" انسانی نتیجه این روابط تازه است. شناخت دو مرحله دارد: مرحله شناخت حسی و مرحله شناخت منطقی. در مرحله شناخت حسی، هر یک از انگیزه های محیطی از طریق حواس در اورگانیسم تاثیر می گذارند. تاثیر انگیزه در مغز به صورت احساس و سپس ادراک در می آید و بر اثر آن انسان به وجود یک شی جزئی پی می برد. در غیاب انگیزه محیطی، احساس و ادراک از میان می رود ولی اثر آن موجد "تصویر ذهنی" می شود.
در مرحله شناخت منطقی ادراک یا تصویر ذهنی بر اثر برخورد با ادراکات پیشین مقایسه و رده بندی می شود. تصویر ذهنی پس از این جریان مفهوم نامیده می شود. از برخورد و گسترش مفهوم ها در وهله اول "حکم" و در وهله دوم "استنتاج" روی می دهد. شناخت حسی معمولا به شناخت منطقی کشانده می شود. ولی در زندگی روزانه در بسیاری از موارد بین مرحله اول و دوم شناخت فاصله می افتد. ممکن است کسی پس از ادراک امری از استنتاج باز ماند. آنچه اهمیت دارد این است که شناخت در هر موردی هم ادراکی است و هم عاطفی. فقط نسبت این دو در موارد متفاوت فرق می کند.
شناخت منظم در تاریخ بشر به دو صورت اصلی نمایان شده است: شناخت علمی و شناخت هنری. شناختی که سخت مقرون به واقعیت باشد "علم" خوانده می شود. همچنان که دانشمند، با تکیه بر مفاهیم کلی انتزاعی، واقعیت بیرونی را تا حد امکان، از حالات اورگانیسم انتزاع می کند و به زبانی کمی باز می گوید، هنرمند با تکیه بر تصاویر جزئی ذهنی، واقعیت درونی را تا اندازه ای از واقعیت بیرونی تجرید می کند و به زبانی کیفی گزارش می دهد. پس هنر را می توان این طور تعریف کرد: نوعی شناخت واقعیت است از طریق تجربه، به اتکای یک فلسفه با تاکید بر کیفیت.
6- کوششی برای تنظیم روشهای هنرشناسی
هنر از ذات زندگی اجتماعی می تراود. برای آن که بتوانیم از میان مقولات گوناگونی که هنر دارد، کلی ترین و مهم ترین مقوله را بیابیم لازم است نخست به تجزیه و تحلیل مقولات هنر و هنر آفرینی بپردازیم. هر هنری تکنیکی دارد و ماده ای. تکنیک هر هنر مجموع فنون و وسایلی است که برای ایجاد آن به کار می رود. ماده هر هنر مجموع عناصری حسی است که موجد اثر هنری می شود. مواد یک هنر به خودی خود اثر هنری بوجود نمی آورند. هنرآفرین است که برای ابلاغ اندیشه ای که در ذهن خود اندیشه ای دارد و می خواهد آن را بیان کند. پس تکنیک هنری را به کار می گیرد، و مواد هنری را موافق اندیشه خود با هم می آمیزد.
هنرآفرین برای نمایش تصویرهای ذهنی خود در وهله اول موضوعی می جوید، در وهله دوم به قصد بازنمودن موضوع و نمایش تصاویر ذهنی و بیان اندیشه خود، یکی از قوالب یا انواع هنری را بر می گزیند، و به تناسب اندیشه و تصویرهای ذهنی خود و به مدد اسلوب های هنری، مواد را با هم ترکیب می کند و از آنها صورت یا شکلی می سازد. سبک کل واحدی است که از اندیشه هنرآفرین و تصاویری که او برای بیان اندیشه خود از مواد حسی می سازد پدید می آید. عامل اصلی و تعیین کننده شخصیت، محیط اجتماعی است و محیط طبیعی عاملی فرعی و غیرقابل اعتناست. شخصیت و شیوه اندیشه و سلوک و سبک هرکس عمدتا موافق پایگاه طبقاتی او تعیین می شود. طبقه شخصیت را می سازد، و شخصیت جهت و ماهیت فعالیتهای افراد و از آن جمله، سبک هنرمند را مشخص می سازد. چون آزمایشهای زندگی هرکس اساسا نشئه محیط طبقاتی اوست، از این رو باید معمولا انتظار داشت که اولا سبک هر هنرمندی علی رغم تحولات بدنی و روحی او، کمابیش ثابت باشد، و ثانیا با وجود اختلافات فردی هنرمندان هم طبقه، هنر هر یک تابع سبکی عمومی باشد.
7- سبک شناسی ایستا (استاتیک)
در سبک شناسی ایستا خواهیم دید که هر یک از دو طبقه متفاوت جامعه، به اقتضای جهان بینی مستقل خود، ذوق و سبک هنری ویژه ای به بار آورده اند. خواسته های ذوقی هر طبقه از مقتضیات آن طبقه یعنی هدفهای طبقه و تربیت عضوهای طبقه و دسترسی آنان به ساخته های هنری می زاید، و دوام یک طبقه ضامن دوام یک ذوق معین است.
سبک هنرعوام: واقع گرایی
هنر عوام که بخش مهمی از آن، هنر روستایی کنونی است، مانند سایر شئون فرهنگ عوام در تاریخهای رسمی هنر مقامی ندارد و به ندرت نامی از آن به میان می آید- انگار تاریخ هنر جریان واحدی است، جریان هنر خواص. ساخته های هنری عوام همیشه ساده و بی پیرایه اند. زیرا از زندگی مردم ساده ای که دنیای نظر را صرفا محض دنیای عمل می خواهند، بر می خیزند. عوام همواره در زندگی عملی غوطه ورند، به ناچار می آموزند که باید با شناختن واقعیت این جهانی و کار تولیدی بر دشواری ها فایق آیند. از این رو الزاما واقع گرایند. هنر عوام خصلت جمعی دارد، از جریان های مشترک زندگی مردم بر می خیزد.
سبک هنر خواص: واقع گریزی
وب لن (Veblen) جامعه شناسی آمریکایی دریافته است که طبقه ممتاز جامعه ها در بیشتر دوره های تاریخ کوشیده اند که به شیوه های گوناگون،  امتیازهای خود را به رخ مردم کشند و با این خودنمایی، آنان را مرعوب و منکوب گردانند و پایگاه رفیع خود را به رخ مردم کشند و با این خودنمایی، آنان را مرعوب و منکوب گردانند و پایگاه رفیع خود را به تحکیم کنند. نمایش امتیازهای اجتماعی طبقه کامروا معمولا به دو شیوه روی می دهد: یک با نمایش بی نیازی آن طبقه از عمل تولید اقتصادی، دیگر با نمایش جلال آن طبقه. خواص جامعه، به مقتضای زندگی پرفراغت خود، زمان بیداری را، دور از عمل تولیدی، به فعالیتهای تفننی نظری می گذرانند. از این رو به کار تولیدی و نیز به مردمی که با کار تولیدی را به دوش می کشند و به قدرت خلاق آن می بالند، به دیده تحقیق می نگرند.
8- سبک شناسی دینامیک (پویا)
اشکال تبیین استاتیک:
1.    در مواردی هنر یک طبقه با زندگی عملی آن طبقه هماهنگ نیست. چنان که گاهی زندگی عملی جامعه ای راه انحطاط می سپارد، ولی هنر آن جامعه شکوفاست. همچنین در مواردی هنر یک طبقه یا یک دوره به شیوه های پیشین می گراید، در صورتیکه هنر یک طبقه یا یک دوره قاعدتا باید نمایشگر مقتضیات آن دوره و دور از شیوه های قدیم باشد. بر همین منوال آثار هنری عوام با آنکه ذاتا واقع گرایند، باز از خیال پرستی بهره ای دارند. آثار هنری خواص نیز با آن که اساسا از واقعیت گریزانند، باز نمونه های بارزی از واقع گرایی در تاریخ هنر رسمی به چشم می خورد. مانند فردوسی وشکسپیر با آنکه هر دو شاعر خواص بودند، سخت در نمایش واقعیت استادی نمودند.
2.    گاهی سبک هنر یک طبقه با سایر شوون نظری آن طبقه همنوا نیست. به عنوان مثال در ایران فروافتاده پس از اسلام، شعر سخت ترقی کرد.
3.    گاهی سبک هنرهای مختلف یک طبقه یکسان نیستند. در ایران در اکثر مواقع هنرهای ادبی از هنر پیکر سازی و موسیقی پیش افتاده اند.
4.    گاهی هر یک از هنرهای یک طبقه مشتمل است بر بیش از یک سبک. در ایران پس از اسلام، زمین داران متنفذ همچنان که شیوه دیرین خراسانی را گرامی می داشتند، گاهی به شیوه عراقی نیز دل بستند.
5.    گاهی سبک هنر یک طبقه در جریان زندگی خود یکسان نمی ماند. برای مثال در ایران شیوه خراسانی هر چه سالدارتر می شد، با واقعیت بیگانه تر شد.
6.    گاهی آثار هنرمند واحدی در جریان زندگی او تغییر می پذیرند.
سبک شناسی استاتیک اصول و عناصر و عوامل اصلی هنر را به ما می شناساند، ولی قادر به تبیین تحولات و تداخلات و تاثیرات متقابل سبک ها نیست. از این رو باید سبک شناسی دینامیک را مکمل سدبک شناسی استاتیک دانست.
مجموع عواملی را که در دینامیسم سبکها و به طور کلی در فرهنگ جامعه دخالت میورزد، در چهار مبحث مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهیم:
1.    دینامیسم شئون اجتماعی
روابط متقابل عمل و نظر: تردیدی نیست که سیر عملی و سیر نظری جامعه همیشه در سطح واحدی صورت نمی گیرند، این عدم تطابق از زمانی آغاز شد که کار عملی از کار نظری جدا گردید و طبقات دوگانه اصلی پدید آمدند. در جامعه ابتدایی، هنر مستقیما وابسته به تولید اقتصادی بود. اما در جامعه طبقه ای متمدن هنر راه و رسمی مستقل از راه و رسم تولید اقتصادی جامعه یافت. این جدایی به دو صورت ظاهر می شود: پس افتادن اندیشه از مقتضیات حال یا دوام کردن اندیشه های پیشین؛ پیش افتادن اندیشه از مقتضیات حال یا به استقبال آینده رفتن. اگر در شرایطی استثنایی سبکی بوجود آید ولی مقتضیات عملی زندگی اجتماعی بقای آن را ایجاب نکند، آن سبک مورد قبول قرار نخواهد گرفت.
استارک (Stark) می نویسد: قوانین حقوقی جامعه چون سخت به مناسبات اجتماعی و عملی زندگی بستگی دارند، بیش از فلسفه با مقتضیات جامعه هماهنگی می نمایند. همچنین دین کمتر از حقوق، ولی بیش از فلسفه به موازات جریانات زندگی عملی حرکت می کند.
تکنولوژی سخت در هنر تاثیر دارد. زیرا اولا مواد و وسائل جدیدی به هنر عرضه می دارد، ثانیا شعور هنرمند و جهان بینی او تا حدود زیادی به وسیله تکنولوژی زمان تعیین می شوند، از این رو بین رشد تکنیکی جامعه و کمال هنری رابطه ای غیر مستقیم ولی ناگسستنی وجود دارد.
هنرها با آن که همه تابع زندگی عملی جامعه اند، باز هر یک برای خود جریان تکامل و انحطاط خاصی دارند. علت این است که هنرها از لحاظ امکانات وجودی از یکدیگر متفاوتند. همچنین برخورد هنرهای مختلف به یکدیگر در سیر آنها تاثیر می گذارد. مثلا در مغرب زمین هنر سینما، هنر داستان نویسی را به راه تازه ای انداخت، در عالم اسلام بر اثر تحریم موسیقی و صورت سازی، هنرمندان به هنرهای دیگری چون تزیین کتاب و کاشی سازی و قالی بافی روی آوردند.
2.    دینامیسم داخلی طبقه
یکی دیگر از عواملی که از توافق زندگی نظری یک طبقه با مقتضیات زندگی عملی آن جلوگیری می کند، ضعف تجانس و وحدت طبقه است. هیچ طبقه ای نیست که سراسر یکدست و یکنواخت باشد. بدیهی است که تمایلات متعارض قشرهای هر طبقه در یک دوره واحد، موجد تنوع در هنر آنها می شوند. عامل دیگری که در سیر نظری جامعه تاثیر به سزا دارد، تحولات طبقات اجتماعی است. می دانیم که هیچ طبقه ای ثابت نمی ماند، بلکه پس از پیدایش، از مراحل مختلف می گذرد و سرانجام جای خود را به طبقه دیگری میدهد. در دوره ای که یک طبقه آغاز رشد می کند، به ضرورت خوشبین و مثبت است زیرا جریان حوادث جامعه به سود آن است. پس اندیشه این دوره بیش از اندیشه دوره های دیگر تکاملی و عملی است و بر واقعیت منطبق می شود. طبقه نو که می خواهد بر طبقه کهنه غلبه کند، مردم عادی را به همکاری می خواند، و مردم عادی که واقع بینی و طغیان و اصلاح طلبی طبقه نو را به سود خود می بیند، همکاری آن را می پذیرند. بنابراین هنر عوام صاحب اعتبار می شود و ضمنا آمیختن آن با هنر طبقه نو، هنر ملی واقع گرای تحقق می یابد. اما طبقه نو وقتی به حد کفایت تکامل می یابد، با خطر انهدام روبرو نیست پس به تفنن می پردازد و دیگر تقویت مردم را لازم نمی بیند، بلکه سرکوبی آنان را ضرور می یابد و هنر خود را از هنر عوام تفکیک می کند.

3.    دینامیسم خارجی طبقات اجتماعی
هر یک از طبقات عوام و خواص در طی زمان دچار تحول می شوند، به اوج می رسند، سقوط می کنند و کیفیت نخستین خود را از دست می دهند و با کیفیت جدیدی ظاهر می شوند. باید متوجه بود که یک طبقه جدید از خارج وارد جامعه نمی شود، بلکه خود قسمتی از یک طبقه کهن است که بر اثر تغییرات دائمی زندگی اجتماعی شدیدا دگرگون شده و قلب ماهیت کرده است. شاهنامه فردوسی انعکاس مستقیم آرزوهای طبقه درهم شکسته زمین دار است اما برای سایر طبقات هم مایه هایی دارد. آثار هنرمندان دوره های آرامش اجتماعی عموما یک دست و یکنواخت است ولی آثار هنرمندان دوره های بحرانی تنوع و تناقض آشکار دارند. آثار سعدی با آنکه از واقع گرایی بارورند، با تصنع و لفاظی هم بیگانه نیستند. تنوعات سبکی یک هنرمند هر چند از تاثیر عواملی مانند سن و بیماری بر کنار نباشند، بیش از همه با تحولات سریع دوره های بحرانی قابل تبیین اند. هنرمندان بزرگی که آثارشان متصف به صفت "ملی" شده اند، همواره از هنر عوام برخوردار بوده اند. هنر ملی هنری است که عناصر و قوالب و طرز دلالت آن از زندگی مردم گرفته شده است و از این رو این هنر برای همه جامعه کم  و بیش دلپذیر است. هنر ملی عین هنر عوام نیست؛ برخلاف هنر عوام به وسیله شخصیتهای معینی پدید می آید و از امکانات تکنیکی زمان خود بهره کامل می برد. راز عظمت هنر ملی در این است که سنت ها را موافق نیازهای موجود جامعه دگرگون می کند و به زندگی مرد م زنده  پیوند می زند. شاهنامه فردوسی نمونه ای از هنر ملی است. مخالفان هنر ملی، این نوع هنر را با هنر ملی نمای تعصب امیزی که "ناسیونالیستی" خوانده شده است، اشتباه کرده اند، و این اشتباه خطیری است. به همان اندازه که هنر ملی اصالت دارد هنر ناسیونالیستی ساختگی و کم دامنه است و تنها به  دیده گروههای متعصب خوش می آید.

4.    دینامیسم شخصیت هنرمند
بی گمان هیچ یک از عاملهای خصوصی شخصیت هنرمند به اهمیت پایگاه اجتماعی او نیستند، و پایگاه اجتماعی هنرمند در بسیاری از موارد به وضع شغلی او بستگی دارد. ولی باید گفت که اختیار هنرمندان در دست هنرپروران بود. هنرمند هر چه می کرد، به اجازه حامی خود می کرد و فقط با مدح یا اهداء اثر خود به پاداش می رسید. شکسپیر در مقدمه یکی از منظومات خود می نویسد: "آنچه نوشته ام از آن شماست و آنچه باید بکنم بسته به اراده شماست". پستی مقام هنرمند باعث می شد که بزرگان حتی آنان که خود هنرمند بودند، واژه هنرمند را خوار دارند. با وجود حمایت هنرپروران از هنرمندان، زندگی هنرمندان همواره بر وفق مراد نبود. هنرمندان اجبارا برای تثبیت مقام متزلزل خود به لاف زنی و تنگ نظری دشمنان کشانده می شدند.
در بیشتر جامعه مشرق زمین به علتهایی که باید در جامعه شناسی تاریخی جستجو کرد، طبقه سوداگر هیچ گاه درست بر طبقه زمین دار غالب نیامدند. از این رو هنرمندان به ندرت توانستند از دایره تنگ هنرپروران اشرافی پا بیرون گذارند و از هنر مدحی و تبلیغی برهند. فردوسی چون با ثروت اندک خود گذران می کرد، از مداحی برکنار شد. برخلاف مشهور، فردوسی به امید پاداش به سرودن شاهنامه دست نزد. حاصل سخن اینکه بینش اجتماعی هنرمند مانند پایگاه اجتماعی او، به عنوان نشانه ای از پویایی شخصیت، در جهان بینی عمومی و سبک هنرمند رخنه می کند، همچنان که پویایی نمودهای اجتماعی و پویایی داخلی طبقه و پویایی خارجی طبقه ها در اثر هنری منعکس می شوند.
9- زمینه اجتماعی شعر فارسی
تاریخ های ادبی ایران شعر فارسی را پس از اسلام شامل سه سبک دانسته اند: سبک خراسانی، سبک عراقی و سبک هندی
سبک خراسانی بر سنتهای صوری و معنوی فراوان استوار است و از تسلسل منطقی و شکوه لفظی برخوردار است و به طرزی متین واقعیت را به صورت دستگاهی منظم و مقبول نمایش میدهد. این سبک از سده چهارم تا سده ششم اسلامی رایج بوده و از آن پس نیز یکسره از میان نرفت. رودکی، خسروی، کسایی، دقیقی، فردوسی، عنصری، فرخی، سنایی و دیگران به این سبک سروده اند.
سبک عراقی از عاطفه های فردی و آزادمنشی و سنت شکنی بارور است، هستی را دستگاهی پرآشوب می بیند و زیر وبم آن را با شور فراوان بیان می کند. این سبک از قرن هفتم تا دهم اسلامی رواج داشت و هنوز هم ادامه دارد. امامی، سعدی، حافظ، جامی، مکتبی و هلالی از گویندگان سبک عراقی شمرده می شوند.
سبک هندی بر خیال پروری و بی بند و بار و باریک بینی انتزاعی و تصنع و اعوجاج صوری و معنوی مبتنی است و معمولا زندگی را به صورت داستانی تلخ و دردناک عرضه می کند. این سبک در قرنهای دهم و یازدهم و دوازدهم اهمیت داشته و نفوذ آن هنوز هم باقی است. صائب، زلالی، فیضی و بیدل از پیروان آن اند.
می دانیم که جامعه ایرانی مانند سایر جامعه ها، در جریان پیشرفت خود نظام ساده و متجانس ابتدایی را پشت سر گذاشت و پس از طی دوره برده داری، در عصر اشکانی آرام آرام پا به دوره زمین داری نهاد، و از آن پس، زمامش به دست اشراف زمین دار افتاد. نظام زمین داری در عصر حکومت سلجوقی و سپس در عص حکومت مغول به کمال رسید. در سده دهم اسلامی (عصر صفوی) بر اثر بهبود کشاورزی و صنعتگری و گسترش بازرگانی داخلی و خارجی، به ضعف گرایید. ولی ایستادگی زمین داران و طغیانهای داخلی و جنگ های خارجی و نیز گسیخته شدن راه ها و داد وستد بازرگانی و فرهنگی اروپا و ایران، جامعه را به بحران اقتصادی کشانید. تکامل کند و ناپیوسته جامعه ایرانی معلول علتهای گوناگون است ولی احتمالا یکی از علتهای اصلی آن، هجوم مکرر خارجی است. این قوم های مهاجم چون عموما از لحاظ تکامل تاریخی در مرحله اقتصاد ابتدایی یا نظام برده داری بودند، پس از تصرف ایران به ناگزیر ویژگیهای تاریخی خود را تا حدی که می توانستند، بر جامعه ایرانی تحمیل می کردند. از طرف دیگر با هر هجوم وحشیانه شهرها از میان می رفتند و اقتصاد شهری دچار گسستگی و شکستگی می شد. هر یک از قوم های مهاجم پس از خرد کردن اشراف موجود، زمین ها را میان بزرگان خود تقسیم می کردند. از این رو با هر هجومی زمین داران نوخاسته پدید می آمدند و جای زمین داران پیشین را می گرفتند. بر اثر این وضع اشراف اصیل ریشه دار هیچ گاه در ایران بوجود نیامدند و سنت های اشرافی قوام نیافتند.
بحران عمیق و درنگ ناپذیر ایران جبرا مردم ساده متعارف را به واکنشهای مثبت و منفی گوناگون بر می انگیخت. مردم گاهی با طرد زندگی اجتماعی و جست و جوی حیاتی فردی، به مقاومت منفی می پرداختند، گاهی دست به شورش می زدند و زمانی در سازمانهای دیوانی رخنه می کردند و با تدبیر و توطئه، امیران را به جان هم می انداختند و حتی به قصد دفع زورگویان بیگانه حاکم، زورگویان بیگانه جدیدی را فرا می خواندند.
باید انتظار داشت که به فراخور حال زمین داران و سوداگران ایرانی، تاریخ شعر فارسی شامل دو سبک باشد. سبکهای دوگانه مورد نظر ما بر دو سبک "خراسانی" و "عراقی" انطباق می یابند. "سبک هندی" صورت انحطاطی سبک عراقی است که با صورت انحطاطی سبک خراسانی آمیخته است و جریانهای دوره بازگشت هم برداشتهایی از سبکهای خراسانی و عراقی شمرده می شوند.

شما می توانید با خرید کتاب جامعه شناسی هنر از بانک کتاب یکتامهر در سریعترین زمان ممکن آن را درب منزل یا محل کار خود تحویل بگیرید.

تلفن:                                                                                      66403535-021

جامعه شناسی هنر

ویژگی ها
تعداد صفحه: 269
سال چاپ: 1400
قطع: رقعی
مناسب برای: بزرگسالان
موضوع: هنر
ناشر: گستره
نوع جلد: شومیز
نویسنده: امیرحسین آریان پور
برند گستره علم و فن

نظرات کاربران درباره جامعه شناسی هنر

نظری در مورد این محصول توسط کاربران ارسال نگردیده است.
اولین نفری باشید که در مورد جامعه شناسی هنر نظر می دهد.

ارسال نظر درباره جامعه شناسی هنر

لطفا توجه داشته باشید که ایمیل شما منتشر نخواهد شد.
طراحی و اجرا: فروشگاه ساز سبدخرید